
توافق و ایجاد سرمایه اجتماعی وسیع
توافق هستهای بین ایران و کشورهای قدرتمند (که به گروه 1+5 موسوماند)، حرف و حدیثهای بسیاری در پی داشته است. حرف و حدیثهایی که به ویژه در فضای سیاسی رقم خورده و گاهی در این فضا، نظراتی مطرح میشود که بسیار دور از هماند.
تأسف اینجاست که گروههای سیاسی دست اندرکار به رقم ادعاها، نتوانستهاند به وحدتی کلی و کامل در این زمینه دست یابند. این موضوع چندان هم عجیب نیست زیرا مشابه چنین فضایی در آن سوی مرزها بین طرف دیگر توافق نیز، جریان دارد و در ایالات متحده، بین جمهوریخواهان و دموکراتها و در سطحی دیگر، میان كنگره و دولت، نوعی دوگانگی به وجود آمده است.
با این توضیح، این اختلافات هر چند در دو سوی ماجرا مشاهده میشود، اما نوع اختلاف و بروز آن در ایالات متحده، برای جامعه، کم آسیبتر است زیرا در آن سو، اختلافات در سطح و نوعی مطرح نمیشود که تودهها و عامه مردم نیز وارد بگومگوهای سیاسی و اختلاف نظرهای سیاسیون شوند، بلکه کار بر اساس اصول و سازمان خاص خود انجام میشود و مشکلات نیز بر همین مبنا، حل و فصل خواهند شد و بیش از آنکه تعمدی وجود داشته باشد تا این مباحث به سطح جامعه کشیده شود، از طریق مذاکراتی که گروههای سیاسی انجام میدهند، موضوع خاتمه مییابد.
چنین روندی با این پشتوانه اتخاذ میشود که در آن طرف، ساز و کارهای حل تعارض، تعریف شده است به همین دلیل هم، مردم به ساختار اعتماد میکنند و دخالتی در این مسائل ندارند. به عنوان نمونه طرفداران حزب دموکرات، به برنامههای حزب پایبند هستند و خود احزاب نیز مردم کوچه و بازار را تحریک نمیکنند. روند آنها به گونهای است که سیاستمداران تنها در زمان انتخابات، به مردم رجوع میکنند و بعد از انتخابات تنها «ساز و کارهای سیاسی نخبهگرا»، مشکلات را حل میکند. بنابراین جامعه گرفتار مشکلات ناشی از تعارضات موجود نمیشود.
در جامعه ما اما، اینگونه نیست. به ویژه اینکه برخی از جناحها و احزاب (نیمبند ما)، نگاهی پوپولیستی دارند و نه تنها صرفاً هنگام انتخابات اقداماتی را انجام میدهند و فضایی هیجانی رقم میزنند، که بعد از انتخابات هم به تحریک مردم میپردازند، مسائل را به سطح جامعه میکشند و نمیگذارند اختلافات در سطح نخبگان بماند و امور در این سطح، حل و فصل شود.
به عنوان نمونه بعد از «توافق»، روزنامههای جناح مخالف دولت، موتور حرکت خود را روشن کرده و با تیترهای تحریکآمیز و مطالبی که منتشر میکنند، سعی در ایجاد «درونگسیختگی» در جامعه دارند. فعالان این گروهها نیز در فضاهای عمومی دست به کار شده و با ترویج نگاههای عامیانه، اتحاد جامعه را از بین میبرند. مثلاً زمانی که رئیس سازمان انرژی اتمی کشور موضع تخصصی، اتخاذ و درباره آن بحث میکند، در رد حرفهای او در مجلس، عوامانه از اصطلاع عامهپسند «ماست مالیسیون» برای گفتههای او استفاده میکنند و نگاه تخصصی را به هیچ میانگارند.
اینها مواردی است که هر چند در حوزه سیاسی مطرح شده است اما ارتباط مستقیمی با جامعه دارد و آسیبهای فراوانی از این ناحیه برای جامعه قابل تصور است. حال سوال این است، چرا نهاد سیاست در کشور ما تا این حد غیر تخصصی است؟ این برداشت بدان معنا نیست که مردم (غیر متخصصین) نباید اظهار نظر سیاسی کنند، اما واضح است اگر فضا تخصصی شود، بحثها و تصمیمات در این سطح اتخاذ میشود و مردم نیز به طور سازمان یافته توسط احزابشان فعالاند و به این دلیل که حضور نخبگان سیاسی در دستگاههای اجرایی و تقنینی، برای آنها امری یقینی است، میتوانند به آنها اعتماد کنند و اجازه بدهند امور در رویهای درست حل و فصل شود.
اما این روند وجود ندارد و در موضوع توافق، تحریکات پوپولیسمِ هستهای بخش عظیمی از سرمایههای جامعه را هدر داده است، زیرا رفتارهای عامیانه این رخداد (توافق) را که میتوانست به تقویت سرمایه اجتماعی بینجامد، به رخدادی تبدیل میکند که عامل اختلاف و ایجاد شکاف بین تودههای مختلف مردم باشد.
واقعیت این است اغلب مردم ما، از انجام این توافق شاد، خرسند و خوشحال هستند. همین عامل، نوعی همبستگی میان مردم ایجاد کرده که پشتوانهای عظیم و سرمایه بزرگ اجتماعی محسوب میشود. به اعتقاد جامعهشناسان، این شادی (چه در سطح راهاندازی کارناوال و چه در قد و قواره، خرسندی و لبخند بر لبان هموطنانمان)، منبع سرشار همبستگی اجتماعی است اما اقلیتی (با صدای بسیار بلند و در دست داشتن قدرت و رسانه) بر خلاف منافع ملی، به این همبستگی آسیب میزند و در مسیری خلاف امنیت ملی گام بر میدارند. ترویج و تبلیغ اینکه باید به جنگ آمریکا برویم، در صورتی که با اطلاع بالاترین مقام کشور با آنها توافق کردهایم، جای بسی تعجب دارد و همین امر ممکن است نوعی دوگانگی میان ملت ایجاد کند!
به هر روی افراد نگران یا دلواپس، به جای خوشحالی از امری که منافع عمومی جامعه ما را تضمین کرده است، نوعی رفتار ضد اجتماعی که در اصل ضد امنیت ملی نیز هست، از خود نشان میدهند و احتمالاً ناخواسته، در مسیر ایجاد انشقاق اجتماعی، گام برمیدارند. هر چند نباید این نکته را از ذهن دور داشت که پشت مخالفت این افراد و اتخاد این رویه، به احتمال زیاد، منافع اقتصادی یا علایق سیاسی نیز پنهان است.
ناگفته پیداست برخی به این دلیل که معتقدند با به ثمر رسیدن توافق و اجرا شدن بندهای آن در ماههای آینده، موقعیت سیاسی آنها تضعیف شده و منافع کلان اقتصادیشان از محل وجود تحریمها از بین میرود، مخالفت با توافق را در دستور کار قرار دادهاند. مسأله دیگر نیز این است که پس از توافق، با فراق بالی که ایجاد خواهد شد، منابع نامشروع زیرذره بین خواهند رفت و به واسطه امکان نظارت بیشتر به این دلیل که نقل و انتقالهای مالی از مجاری رسمی انجام میشود، دستاندرکاران آن، در ابعاد مختلف محدود شده و باید پاسخگو باشند.
مَخلص کلام اینکه اگر بتوانیم از این گردنه عبور کنیم و این دوگانگی مشکلی ایجاد نکند، این نیروی وسیع در جامعه ایرانی (که از توافق خوشحال است) میتواند در تعامل با حاکمیت، سرمایه عظیم اجتماعی، ایجاد کند. البته موضوع همینجا ختم نمیشود و دولت نیز باید برنامههایی داشته باشد که از این نیرو و از این انگیزه و شور و شوق، به نحو احسن استفاده کند.
لازمه آن، این است که اگر این توافق دستاوردهایی دارد که حتماً خواهد داشت (که بخش اعظمی از آن، دستاوردهای اقتصادی است) منابع حاصل از آن، باید در زیرساختهای مورد نیاز کشور، مورد استفاده قرار گیرد. نکتهی بسیار مهم این است که توزیع منابع حاصله، باید به نحوی باشد که تمام اقشار جامعه از آن بهرمند شوند و این شرایط برایشان قابل لمس باشد.
به عنوان نمونه اگر سرمایهای وارد کشور میشود یا پولهای بلوکه شده آزاد و منابع مالی کشور تقویت میشود، مردم باید احساس کنند که زیرساختهای اجتماعیشان مانند آموزش، بهداشت، مسکن و… به طور محسوس بهبود یافته است.
همانطور که در مقیاس جهانی گفته شده این توافق یک بازی برد_برد بود، باید گروههای مختلف جامعه نیز احساس برد کنند، به خصوص گروههایی که در چند سال گذشته تحت فشار بودند. اگر چنین رویهای اتخاذ نشود، ممکن است وضع به وجود آمده با کمک فضايی که دلواپسان ایجاد کردهاند، باعث ایجاد شکاف بیشتر طبقاتی شود و مردم احساس کنند که برنده نبودهاند.
محمد امین قانعی راد
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران