پردهای از خشونت علیه زنان در اروپا
مردان ایرانی در مقایسه با مردان اروپائی، چگونهاند؟!
زیر آزادی به ظاهر مفرط در غرب، گویا امور پنهان بیش از آن چیزی است که در دید قرار دارد. جستجو در اخبار هم گویای این امر است. زنان در اروپا تقریباً از دوره رنسانس به بعد، از نظر رفتارهای اجتماعی و حضور آزادانه در جامعه، الگوی زنان در دیگر نقاط دنیا بوده و هنوز هم هستند.
این الگوپنداری چنان در لایههای مختلف جمعیت زنان در دیگر نقاط دنیا (به ویژه در شرق) ریشه دوانده که همیشه وضع زنان در اروپا به عنوان معیاری در کشورهای کمتر توسعه یافته، به شمار میرود و آن وضع به عنوان استانداردی غیر قابل خدشه، شناخته شده است. زنان مناطق غیر اروپایی همیشه بر این اعتقاد بوده و هستند، که دنیای غرب احترام بیشتری برای زنان قائل است. این اعتقاد بین دختران جوان در ایران نیز بیش از موضوعات دیگر مورد توجه واقع میشود.
هرگاه با زنان جوان و دختران در ایران به بحث بنشینید، احتمال زيادي دارد این جمله که «در غرب حقوق زنان و مردان به تساوی دیده شده است» را بشنويد. همین حرف و حدیثها موضوع فعالیتهای فمینیستی در بسیاری از کشورها به ویژه ایران بوده و زنان با الگو قرار دادن چنین جغرافیایی، مبارزاتی را برای احقاق حقوق خود و همسانسازی وضع خود با وضع زنان غربی، آغاز کرده و به پیش بردهاند.
چالش تعارض حقوق مردان و زنان، به ویژه زمانی که با واقعیاتی چون محدودیت حقوق شهروندی زنان مثلاً در ورود به ورزشگاهها، آزادی پوشش دلخواه، آزادیهای رفتاری و … برخورد میکنیم، وضع نابهنجارتری به خود میگیرد و استدلالهايی هم سر بر میآورد. در فقره اخیر برخی از زنان معتقدند حتی اگر دلایل حاکمیت برای ممانعت از اعطای برخی آزادیها به زنان، درست هم باشد، محدودیتهای اعمال شده، بیشتر تحت تأثیر نگاه مردانه و خشونتهای (نه صرفاً فیزیکی) پنهانی است که در جامعه ایرانی علیه زنان وجود دارد!
به نظر میرسد این موضوع بیش از هر چیز محصول تبلیغات رسانهای در غرب باشد. اما این، همه ماجرا نیست. بخشی از واقعیتِ وضع زنان در اروپا، زیر زرق و برق زندگی روزمره غربی مدفون شده است. حالا رسانههای غربی هم به این نتیجه رسیدهاند، کتمان وضع زنان در جامعهشان دردی را از آنها دوا نمیکند. یک نمونه از واقعیت آنچه در غرب وجود دارد، در خبری منعکس شد که چندی پیش از بخشهای خبری سیما پخش شد.
28 تیر ماه 94، بخش خبری تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، در شبکههای مختلف، تصاویری از برخورد پلیس آمریکا با یکی از زنان را نشان میداد که به طرز بسیار بدی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. این دختر جوان هر چند از پلیس شکایت کرده اما واقعیت ماجرا نوع برخورد و خشونتی است که پلیس بیمهابا علیه او، روا داشته است. اینکه سیمای جمهوری اسلامی با چه نیتی این گزارش را منتشر کرده است، در جای خود قابل بحث است اما این، چیزی از واقعیت ماجرا و دردناکی موضوع، کم نمیکند.
به هر روی هر چند قرار نیست در این مجال محدودیتهای موجود در حقوق شهروندی بانوان ایرانی، کتمان شود اما آنچه اهمیت دارد (بدون اینکه برخوردی «ضد غربی» در نظر باشد) واقعیتهای موجود در برخورد با زنان در غرب است که از نظرها دور نگه داشته شده است و حتی رسانههای غربی نیز تا چند سال پیش، این واقعیتها را در تیررس نگاه مخاطبان خود قرار نمیدادند و همین موضوع نگاه بیرونی به وضع زنان غربی را به گونهای دیگر رقم زده و باعث شده است برخی بدون توجه به این وضع، بیکم و کاست جامعه غربی را به عنوان الگویی بدون خدشه، در نظر داشته باشند.
خشونت اروپایی
زنان در اروپا جماعت آزادی به نظر میرسند. اینکه برخی آزادیها در حد افراط (از نظر فرهنگ ایرانی_اسلامی) در غرب وجود دارد قابل کتمان نیست اما موضوع مهمتر، خشونتی است که علیه زنان در اروپا اعمال میشود و رویهای رسانهای، این خشونتها را تا همین چند سال پیش، از نظرها دور نگاه میداشت. اماچندی است به ظاهر، رسانههای غربی به این نتیجه رسیدهاند که کتمان حقیقت دردی را از جامعه غربی دوا نمیکند به همین دلیل گزارشهایی که مربوط به رفتارهای نادرست علیه زنان است، در رسانههای غربی، به صورت قابل توجهی نمود پیدا کرده است.
مارس 2014 روزنامه «گاردین» چاپ انگلیس، گزارش تکاندهندهای منتشر کرد که بخشی از واقعیت غرب را نشان میدهد. در این گزارش منتشر شد که از هر سه زن اروپایی بعد از سن 15 سالگی، یک نفر آزار و اذیت فیزیکی یا تجاوز جنسی را تجربه کرده است.
این خبر را آژانس «FRA» (آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا که مقّر آن در وین اتریش قراردارد) تأیید و تأکید کرده است که خشونت علیه زنان (VAW: Violence Against Women) به عنوان گستردهترین نقض حقوق بشر در اروپا شناخته میشود. در گزارش «FRA» کشورهای اروپايی در جدول خشونتهای فیزیکی یا جنسی علیه زنان رتبهبندی شدهاند که، دانمارک با 52 درصد، فنلاند با 47 درصد و سوئد با 46 درصد، رتبههای اول تا سومِ خشونت علیه زنان را به خود اختصاص دادهاند. در ادامه نیز هلند در رتبه چهارم جنایت علیه زنان قرار دارد و انگلیس و فرانسه مشترکاً جایگاه پنجم نقض حقوق انسانی و فطری زنان اروپا را به خود اختصاص دادهاند.
روانشناسان معتقدند قربانیان (زنان) پس از اعمال خشونت، با اختلالات جبرانناپذیر روحی و روانی روبرو میشوند و امکان دارد گاه تا آخر عمر از عوارضی چون اضطراب، افسردگی، احساس گناه، PTSD پارانوئید و از دستدادن اعتماد بهنفس رنج ببرند. این حالتها ممکن است به حدی شدید باشد که در نهایت منجر به خودکشی شود.
شکایت، راهی که هست
طبیعیترین واکنش بعد از وقوع خشونت یا مواردی از این دست، شکایت بردن به مراجع قانونی است. در برخی از کشورها (مانند ایران) معمولاً به دلیل حفظ آبرو، زنان پس از اعمال خشونت و تعرض، شکایتی به مراجع ذیصلاح نمیبرند اما در اروپا تقریباً از این مرحله عبور شده است اما مطابق گزارشها، پیگیریها پس از اعمال خشونت نیز نتیجهای در بر ندارد.
«جرج آرنت» خبرنگار «گاردین»، در گزارشی درباره این موضوع متذکر شده است: درصد ناچیزی از 830 هزار مورد گزارششده از خشونتهای فیزیکی و جنسی علیه زنان در انگلیس و ولز در سالهای 2012 و 2013، به صدور حکم منجر شدهاند. در واقع از این آمار، تنها 52 هزار مورد(3/6 درصد) صدور حکم مجرمیت را در برداشتهاند. بنابر اطلاعات فاش شده از پژوهشهای مجلس عوام انگلیس، در حالی که موارد رفتار خشونتآمیز علیه زنان نسبت به سالهای 2010 و 2011 به میزان 11 درصد بیشتر شده، تعداد پروندههايی که به محکومیت متهمین منجر شده نیز 11 درصد کاهش یافته است!
به گزارش «گاردین» در 30 مارس 2014، هر 30 ثانیه یک تماس با مراکز پلیس گرفته میشود درحالی که معلوم نیست تا رسیدن پلیس در صحنه جرم چه سرنوشتی در انتظار قربانی خواهد بود. در میان انواع رفتارهای خشونتآمیزی که در میان خانوادهها یا در مکانهای عمومی انگلیس علیه زنان انجام میشود، بیشترین آمار به تجاوزهای جنسی اختصاص دارد که درنتیجه 68 درصد از جمعیت زنان را به عنوان قربانیان این جنایت حقوق بشری به شمار میآورد. از میان 16 هزار و سیصد مورد اعلام شده به پلیس در سال 2012 و 2013، تنها 2 هزار مورد آن به محکومیت متهمین منجر شده است، این یعنی میزان محکومیتها نسبت به سالهای اخیر به میزان 15 درصد کاهش یافته است!
وبلاگ زنان روزنامه گاردین نیز درباره این موضوع نوشته است: «شنیدن اینکه 44 درصد از زنان ما به نوعی از خشونت فیزیکی یا تجاوز جنسی رنج میبرند، برای ما که به سیاست نهادینهشده تبعیض جنسیتی غرب عادت کردهایم، این قبیل اخبار روزمره فاجعهبار چندان تعجبآور نیستند».
مردان اروپایی، مردان ایرانی
واقعیتهایی که تاکنون گفته شد، احتمالاً به مدد تبلیغات رسانهای درباره وضع زنان در غرب، از نظر بسیاری از زنان (و حتی مردان طرفدار حقوق زنان) دور مانده است. همین چندی پیش بود که در فضای مجازی توسط برخی زنان، موجی به راه افتاد که مردان ایرانی را در مقایسه با همتایان غربیشان، مردانی عقبافتاده و بیفرهنگ معرفی کرده بود.
زنان در این موج مجازی که در شبکههای اجتماعی به راه افتاد (و هنوز هم بقایای آن دیده میشود)، از متلکپرانی، بدچشمی و… مردان ایرانی شکایت برده و این موضوع را به «ندید پدیدی» مردان ایرانی نسبت داده بودند و به مردان ایرانی نصیحت میکردند که مثل همتایان اروپایی خود، فرهنگ رفتار با زنان را یاد بگیرند!
رفتار مردان ایرانی (اگر چنین بوده باشد) هر چند قابل دفاع نیست اما آن سوی ماجرا نیز واقعیت غیر از این است. این واقعیت در گزارشی که در رسانههای مختلف در سال 2014 توسط یک خبرنگار زن به نام «بِیتِس» (Bates) از انگلیس منتشر شد، منعکس شده است. گزارشی که هر چند واقعیت را نشان میداد اما برای نویسنده حجم زیادی از اهانت و تهدید را به همراه داشت.
او در این گزارش به نقل از یکی از زنان مصاحبه شونده، نوشت: «دیگر شمار دفعاتی را که در خیابانهای خلوت شهر، توسط برخی مردان هوسباز مورد تعقیب قرار گرفتم و در این فضای رعبآور به من پیشنهادهای وقیحانه دادهاند، از دستم خارج شده است.
از کدامیک از مواردی بگویم که مورد خطاب متلکهای مستهجن و توهینآمیز رانندگان در حال عبور قرارگرفتهام. گرچه این قبیل اتفاقات در اوقات مختلفی از روز رخ دادهاند، اما بیشتر در هنگام شب یا زمانی که تنها بودهام با چنین برخوردهای غیرانسانی مشمئز کنندهای روبرو شدهام». در ادامه این گزارش، تجربههای زنان بسیاری را (یک پزشک زن و…) که مورد تجاوز در محل کار و هتک حرمت خیابانی قرار گرفتهاند، منعکس کرده است.
در تحقیقات متعدد نیز خشونت علیه زنان و تعرض خیابانی، یکی از انواع تعرض جنسی تلقی شده است که حمله لفظی، متلکگوییهای مستهجن، تعقیب، چشمچرانیهای آزار دهنده، لمس بدن زنان و همچنین حمله فیزیکی به آنها را در بر میگیرد.
کار در غرب به قدری بالا گرفته است که «ایوت کوپر» در سال 2013 در نشریه Observer در بخشی از گزارش خود نوشته است: «ما به رهبری دیگری و به استانداردها، معیارها و خطوط قرمز تازهای نیاز داریم تا از این فجایع جلوگیری کند. این ستمهایی که بر زنان، دختران و کودکان روا داشته میشود دیگر قابل تحمل نیستند».
به هر روی جامعه ایرانی هر چند مانند هر جامعه دیگر، رفتارهای ناپسندی هم دارد، اما نمیتوان بدون مطالعه و در نظر گرفتن واقعیت، رفتارهای ناپسند خیابانی یا انواع دیگر خشونت را به مردان ایرانی نسبت داد و دیگر جوامع را چشم بسته از آن بری دانست.
واقعیت این است که خشونت علیه زنان و رفتارهای ناپسند به رغم اعتقاد بسیاری که شیفته غرب شدهاند، در کشورهای غربی بیشتر از کشور ماست. این انتقاد به جامعه زنان ایرانی به ویژه «فمنیستهای وطنی» وارد است که صدای دُهل را از دور شنیدهاند و در مناقب آن چشم و گوش بسته، مدیحهسرایی میکنند. در این گزارش واقعیتهایی را از رسانههای غربی آوردهایم تا متهم به «ضدغربی» بودن نشویم. در نهایت اما قضاوت با مخاطبان است.
رضا جمالی