
بزرگترین درد این است که:
کارخانهای یا واحد خدماتی تعطیل شود / کارگری و شاغلی بیکار گردد / و سفرهای، خالی از نان بماند / امیدی رخت بربندد / و ناامیدی و بیاعتمادی جایش را بگیرد.
تلاطم نرخ ارز را همه شاهد هستیم اما کسی مسئولیت این نابسامانی را برعهده نمیگیرد و اکثراً آن را به دشمنان خارجی (نه عملکرد خود) نسبت میدهند هزاران میلیارد تومان و به دفعات اختلاس میشود یا بهصورت رانت توسط افراد به ظاهر امین اموال و سازمانها و نهادها برداشت میگردد، بانکها در مواردی غارت میشوند.
پول کشور هر روز بیارزشتر شده و آب از آب تکان نمیخورد. درحالی که مدیران میدانند برای کشوری که در حال تحریم است و چشمانداز تحریم وسیعتری دارد برنامه سراسر اشتباه تخصیص ارز، بر فقر اقتصاد ملی میافزاید و همین منبع محدود ارزی، عمدتاً بین صاحبان قدرت تقسیم میشود. درحالی که این ارز به واقع باید تنها به دو اولویت تعلق میگرفت:
الف: تأمین کالاهای اساسی و ضروری و ارزاق عمومی
ب: تأمین مواد اولیه، قطعات و تجهیزات کارخانهها
اما در یک میانبر به بازرگانان هم واگذار شد. به 5500 دستگاه خودرو لوکس وارداتی هم یک شبه تعلق گرفت، به نوعی شامل حال واردات موبایل هم شد.
برای رها شدن از معضل فعلی و نجات کشور از شرایط فعلی، علاوه بر مذاکره مستقیم به نظر میرسد اگر دولتی جوانتر، کاراتر، جسورتر و حتی بیرون از دو جناح همیشه طلبکار از ملت ایران، ازجمله افراد ملی بر سر کار آید که عاشق ایران باشد و بهترینها را برای کشورش بخواهد، توهم و خود بزرگبینی هم نداشته و مردمگرا باشد. بتواند تودهی مردم را، اقتصاددانان و کارآفرینان و سرمایهگذاران را با خود همراه و همنظر کند.
نمونههایی از تاریخ و ورود چهرههای نا آشنا اما کاری
ناصرالدین میرزا ولیعهد 17 ساله که در سال 1227 با پشتیبانی میرزاتقی خان امیر نظام برای جلوس برتخت سلطنت، از تبریز عازم تهران بود به دلیل آشنایی با مسائل حکمرانی و علاقمند به پیشبرد امور کشور (گرچه فساد و تباهی کشور را فراگرفته و مدیران بیکفایت و نالایق در مصدر امور بودند) در مسیر تبریز به تهران از میرزاتقی پرسید: اگر بخواهم این مملکت آباد شود و قشون و دانشگاه و صنعت و تولید داشته باشد چه باید کرد و کشور به چگونه مدیری نیاز دارد؟
امیر نظام که هم سواد داشت و هم سیاست میدانست و از تملقگویی و مداحنه متنفر بود و از طبقه متوسط جامعه برخاسته بود میگوید: کشور به فردی چون من نیاز دارد و شاه جوان در همان مسیر تبریز به تهران حکم صدراعظم را به نام او صادر میکند تا امور کشور را برعهده بگیرد زیرا با همه جوانی میداند موفقیت، علی الخصوص در زمینه خدماترسانی به مردم، یک اتفاق نیست و با شعار، روابط، باند و جناحبازی و هم پالگی سرانجام نمییابد.
میرزاتقی خان گرچه تنها سه سال در رأس دولت بود (درحالی که روسای جمهور 8 سال و بدون اثرگذاری در رأس امور میمانند) در همین زمان کوتاه، اصلاحات زیادی در حوزههای اقتصادی (بهویژه اقتصاد صنعتی و ملی)، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، لشکری، مذهبی(تنظیم رابطه دین و دولت) انجام داده است، از جمله: اصلاح امور مالیاتی، انتصاب شایستهترین افراد به امور کشوری و لشکری (به جای اقوام و نزدیکان و هم مسلکیها)، تلاش در برقراری عدالت، جلوگیری از شکنجه و آزار متهمان، منع اعترافگیری، سروسامان دادن به وضعیت ارتش، اصلاحات فکری، اقتصادی، قضایی و سیاسی، حذف القاب و کوتاه کردن دست چپاولگران و نزدیکان درباری، منع رشوه تحت هرعنوانی و حذف مواجب و مستمریهای گزاف و پستها و مدیریتهای موازی و چندشغله، بنیانگذاری امر اطلاعرسانی و انتشار روزنامه “وقایع اتفاقیه”، تأسیس دارالفنون (مانند پلی تکنیک پاریس) تشویق و توسعه صنایع ملی، ایجاد اداره پست، تأسیس کارخانجات چاپ، اسلحه و توپریزی، ریختهگری، شکرریزی، طراحی و احداث راه آهن، سدسازی و…
در سلسله بعد از قاجار، گرچه دنیای سلطهطلب و نفوذ برخی قدرتهای غرب در تسلط دادن آدمهای خود بر کشور کوشیدند و رضاخان را بر کشور حاکم نمودند اما گذشته از بدی و بیاحترامیهای وی به عقاید مردم و مذهب رسمی، در امور اجرایی و لشکری در آن زمان با وجود شیوع انواع بیماریها و… شورش عشایر، اختلافات قومی، سعی در انسجام و اتحاد ایران و تقویت حکومت مرکزی داشت.
تأسیس اولین دانشگاه که آوازه جهانی یافت (دانشگاه تهران) ایجاد امنیت عمومی، اصلاح امور مالیاتی، ایجاد ارتش نوین، تأسیس نخستین بانک ایرانی (سپه)، ساخت اولین راه آهن سراسری و پل ورسک و دهها پل ارتباطی دیگر، احداث نخستین کارخانه هواپیماسازی در خاورمیانه با خرید امتیاز آن از آلمان، ساخت اولین فرودگاه(مهرآباد) در کشور، احداث جاده چالوس و تونل معروف کندوان و دهها تونل دیگر، شناسنامهدار کردن مردم، وارد کردن کارخانه ذوب آهن که موفق به احداث آن نشد، تأسیس شرکت بیمه در 1314 و… از اقداماتی بود که این مدیر بیسواد انجام داد.