ماهنامه گزارش دوباره منتشرمی شود، رویدادی که از دو منظر مبارک است و جالب مینماید:
نخست آن که گزارش سالها چاپ میشد و مخاطبان پرشماری داشت و حیف بود که در محاق میماند و به خاموشی میگرائید.
از طرف دیگر، هرقدر کالای فرهنگی از جهت کیفی و کمی، در کشور روبه رشد بگذارد، کمترین فایدهاش این است که حتی اگر به اندازه سرسوزنی هم نور به تاریکی تابیده شود، جای شکر دارد و دست کم از نبودنش بهتر است.
با همه این اوصاف، اما در جامعه امروز ایران، به شهادت اخبار و ارقام، نه برای دولت منظور حفظ دولت فعلی نیست، بلکه کم و پیش به تمام این سالها بر میگردد – ونه از نگاه اکثریت بالای مردم تولید و خرید کالای فرهنگی یا اصلا اولویت ندارد یا اگر هم گوشه چشمی به آن انداخته شود، در حد شعار و در اندازه ناچیزی، باقی خواهد ماند.
در این رهگذر تکلیف دولت که مشخص است چرا که آن قدر سمن دارد که به یاسمن نمیرسد، آن قدر اولویتهای ایدئولوژیکی و سیاسی و اقتصادی دارد – و دولتهای پیشین هم داشتهاند – که جایی برای تولید فرهنگی نمیماند، ضمن این که تولید فرهنگی به شیان تیغ دو سرعمل میکند – چرا که اگر قرار باشد از نظر کیفی و کمی، تولیدات فرهنگی به جایی برسند تا انتهای تونل روشن نشود، دولتها، با دست خود، برای خودشان مانع و فراهم ایجاد میکنند که به طور طبیعی گرفتارشان میکند.
ازطرفی نزد اکثریت مردم هم، هنگامی که میخواهند، سیاهه مخارج، مثلا ماهیانه خود بنویسند، هر چه که باشد کالای فرهنگی اگر باشد یا در انتهای فهرست است یا آن قدر ناچیز است که به درد خالی نبودن عریضه هم نخواهد خورد. تولید کالای فرهنگی، اگر چه باید به عنوان یکی از بخشهای مهم، بزرگ و پر درآمد و ممتاز هر نوع اقتصادی مورد توجه کارگزارن و گردانندگان مملکت باشد.
به عبارتی وظیفه برنامهریزان اقتصاد وکارشناسان بودجهنویسی است که در آن را درشمار اولویتها قرار دهند، اما از طرفی –عنوان تجارت فرهنگی، بحث تقاضا و اشتیاق و علاقه خریداران هم به همان اندازه مهم و ارجح است. اما متأسفانه در کشورها اکثریت مردم از پولدار و کمپول – حساب کمپولها که پاک است – هر نوع خریداری را از خرج و برج و در موارد زیادی از سرچشم هم چشمی میپردازند و کلی هم در اوصاف کالا یا خدمت مورد نظر به بحث نظر میپردازند اما دریغ از خرید هدفدار و اولویت خرید یک جلد کتاب با یک نسخه روزنامه سال و ماهی یک بار رفتن به تئاتر و به عبارت بهتر در سیاهه هزینههای روزانه و ماهانه و سالانه بخش اعظم جامعه ما با چراغ ذرهبین باید به جست وجوی کالای فرهنگی پرداخت؟
زمانی بود که اگر مثلا تیراژ یک کتاب زیر 200تومان نبود بعدها کمتر از 100نسخه بود، مولف و ناشر از خجالت سرخ میشدند درحالی که امروز کتاب با تیتراژ200 و حتی 50 نسخه مجوز میگیرد و به قول معروف به زیور چاپ آراسته میشود.
در این رهگذر اگر قرار بود قیاس باشد به نظر میرسد ما حتی از همسایگانی چون عراق و افغانستان با همه مشکلاتی که دارند، عقبتر باشیم که اگر بخش اعظم بروز و جا خوش کردن این عارضه خطرناک به عهده دولت مردان باشد بیتردید مامردم که کلی هم به اصل و نسب و فرهنگ و چند سفر و شاعریمان مینازیم نیز به سهم خود، مقصر هستیم، چرا که اگر به اندازه وسیع فکر و مالی هر کدام به تولیدات فرهنگی کشورمان حتی به خود خورد و خوراک و پوشاک و ماشین و سفره و… روی خوش نشان دهیم، دین و سهم خود را در روشن شدن تاریکی به وطن خویش ادا خواهیم کرد.