ترامپ را یک جرقه فردی غیرعادی فرض میکنند یا رئیس غیرقابل پیشبینی، یک پدیده نادر و غلط انداز، کسی که مثل دیگران نیست، منتسب به روابط غیراخلاقی، پول پاروکنی، بیتعهدی و دهها انگ و اتهام دیگر اما یادمان باشد سیاست راهبردی امپراطوری پروسعت و پرقدرت امریکا را هرگز در اختیار و تفکر شخصی قرار نمیدهند. تا هرکس آمد، خر خود را براند.
پنجاه سال پیش و صد سال آینده امریکا و انگلیس چنان دقیق برنامهریزی شده که حتی اگر احمدی نژاد هم رئیس جمهور آن دیار شود، سیاست دیکته شده آنجا نعل به نعل توسط وی پیاده میشود و فرقی نمیکند که بوش پدر باشد یا اوباما یا ترامپ، مارگارت تاچریا ترزامی.
دنیای پیشتاز غرب یک روز با ایران مماشات میکند، فردای آن روز سوریه و یمن و… مورد تهاجم قرار میگیرد تا حسابهای بانکی عربستان و امارات و… خالی شود، بهانهای موجب میشود ناو امریکایی در همسایگی ما لنگر بیاندازد. یک روز دیگر کره شمالی گوشمالی میشود تا به راه نظم جهانی بیاید و البته کره جنوبی و ژاپن هزینههای آن را بپردازند.
دورانی چشم به روی مبادلات و ارسال تجهیزات میبندند و بر بانکها و مبادلات پولی آنها با ایران خرده نمیگیرند و ایامی اقدام به مواخذه، تحریم، جریمه و محاکمههای همانهایی میکنند که اجازه داشته بودند آن کالا یا ارز را به نام یا برای ایران کارسازی کنند.
یکی پیشقدم میشود ایران را بر سر میز مذاکره بیاورد، یکی دستور دارد برجام را امضاء کند و دیگری فرمان میگیرد بر جام را پاره کند، حرکت بسیار عمقی و حساب شدهای که ما آن را دیوانگی میپنداریم و گام به گام سیاستهایش را جبراً میپذیریم.
یک روز ترغیب و تشویق و تهدید میشویم که آب سنگین اراک را گل و سیمان و بتون بگیریم و اورانیوم غنی شده را تحویل دهیم و 10 سال بعد این دوره انرژی هستهای را از اول آغاز کنیم و روز بعد که دستمان تهی شده تهدید میشویم که 10 سال بعد هم خطرناک هستیم و خاورمیانه بزرگ بدون ما، بهتر اداره میشود.
یک روز راستی آزمایی ما را، صدها دوربین نهادهای نظارتی بینالمللی شهادت میدهند و دیگر روز زونکنها و گلاسههای 500 کیلویی نقشههای بمب اتم را (انگار هنوز دنیا، نوشتن روی کاغذ و پوشه و زونکن و آرشیو کاغذی و پنهان کردن آن در پستوست) رونمایی میکند، در حالی که که امروز حتی پلاک ماشین افراد از هزاران کیلومتر قابل دیدن و خواندن و رهگیری کردن است چه برسد به بمبسازی و…
اینها همه، نشان از سیستم راهبردی و کاربردی نظم نوین جهانی دارد و ضرورت تدبیر، تعقل و تناسب علم و عمل و حفظ منافع ملی آنها را (به نفع خودشان و نه ما) دارد.
اما ما !
ما را چه میشود که هر روز بنای سیاستی دیگر را پی میریزیم و با هر دولت، هیأت میآوریم و هیأت میبریم، مدیران را عزل و نصب میکنیم و دستاوردهای پیشینیان را مطرود و محکوم میدانیم و به هر قیمت حتی بر سر شاخ بن میبریم در هنگام انتخابات اول برایمان انتصاب میکنند و از بین آنها باید انتخاب کنیم با این همه میبینید هر دوره و دولت و مجلس یکی به چپ میزند و یکی به راست و هر دو متضاد. یکی هزاران میلیاردی اختلاس میکند دیگر شتر را با بارش میبرد یا دکل را قورت میدهد و پولهای ارسالی برای دیگران را بالا میکشد و جالب اینکه همه اینها روزی متعهد و مومن بودهاند و از صافی گزینشها و حراستها تأیید شدهاند و حالا هم محاکمه همه آنها ممکن یا به صلاح نیست.
آنجا به برنامه و سیستم و قدرت اجرایی و حزب و نهاد ساماندهی ملی رأی میدهند و نظارتها و کنترلها و دوربینها آنقدر دقیق و قابل پیگیری است که کمتر کسی را یارای تقلب و فرار است و اینجا ما به فرد و لیست کف دستی، جناح و گروه از پیش انتخاب شده رأی میدهیم و نتیجه آن چنین میشود که میبینیم.
آنجا هر پدیده علمی، فنی و تجهیزاتی را با افتخار در مسیر پیشرفت بشر به کار میگیرند، اینجا ابتدا به هر نوآوری به دیده دشمن فرضی، تهاجم فرهنگی، عامل نفوذی، جاسوسی، نابودکننده اخلاق و خانواده مینگریم، داغ و درفش و جرم و جریمه و اتهام میگذاریم.
ویدئو را چنان سرکوب میکنیم و به ماهواره لگدپرانی، سایتها، و کانالها را فیلتر و ناتوانی خود و حتی مردمی کردن صداوسیما را اینگونه جبران میکنیم اما کم کم و به مرور و جبراً بانکهایمان از مسیر همان ماهوارهها و سیستم کارگشاییمان از طریق کانالها و سایتها و ارتباطهای این چنینی ادامه حیات میدهند و اگر ساعتی اینترنت یا شبکه متوقف شود شبکه حملونقل و بانک و تجارت و همه چیزمان متوقف میشود و در همان حال آنچه را که قبلاً جرم و جنایت و فساد قلمداد میکردیم فردا قابل کار و ستایش مییابیم. با الگوبرداری از غرب، بانک و سیستم بانکی و core banking راه میاندازیم غافل از آنکه آنها مشارکت در کار و تولید و ارائه تسهیلات با یک و 2 و 5 درصد بهره میکنند و ما 18 و 20 و 25 درصد نزول.
اقتصادی از این دست قاعدتا با قیمت تمام شده بالاتر از مشابه خارجی و کیفیت پایینتر از آن، راهی جز ورشکستگی کارخانهدار و صاحب صنعت باقی نمیگذارد و اگر جز این بود دلار به قیمت واقعی 10 تومان هم که ارائه میشد صنعت و تولید و بازرگانی ما را زمینگیر نمی کرد.
به هر حال پس از خروج امریکا از برجام و راه کار عملی و تهدیدات جدی آن، ما چه کردیم؟ حرکت نمادینی که حتما چند صباح دیگر متناقض با آن و در مسیر دلجویی از غرب پیش خواهیم برد.
راهی که میدانیم با آتش زدن پرچم و کاغذ برجام درمان نمیشود و باید تعقل و تدبر و حفظ منافع ملی و پایداری ارکان کشور چاره سازش باشد.
متأسفانه آنها که تا دیروز پیشنهاد آشتی ملی، عذرخواهی از مردم، دلجویی از مدیران کارآمد و کاردان که گوشهگیر شدهاند و مذاکره مستقیم با دنیا و هم صاحبان قدرت و فراموش کردن دشمن فرضی را میدادند، اینک ساکت شدهاند زیرا احساس میکنند ما عادت کردهایم تنها پس از زور و فشار و تهدید و ارعاب به تعامل و تفاهم برسیم.
ابوالقاسم گلباف