وقتی همه چیز در حال حذف است
آرمان ذاکری دانشجوی دکترای علوم اجتماعی دانشگاه تربیت مدرس فرزند زمانه ماست، فرزند دردمند ایران است این جوان شاید به مدرک دکترا را هم نرسد، چه باک! او دکترایش را در همان امتحان چند دقیقهای حذف و اضافه شبکه 3 صدا و سیمای (که اتفاقا در همین چند دقیقه رسانه ملی شده بود) دریافت نمود و تمامی واحدهای اضافه را بدون حذف کردن پاس کرد.
آرمان ذاکری به همراه میثم مهدیار(دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبایی) در 30 اردیبهشت ماه امسال با درک موقعیت کشور و با هدف حفظ نسل جوان و تربیت آن برای دفاع از کشور، درباره بحرانها و آسیبهای اجتماعی، اعتماد جامعه به دانشگاهیان و علوم انسانی، برخورد نادرست با جامعهشناسان سرشناس و دغدغهمند (که طبیبان واقعی کشورند) در قسمت 38 برنامه حذف و اضافه شبکه 3 گفتگو نمودند. که سایت خبری مشرق هم آنرا انعکاس داده است. البته در بخش نخست این گفتگو، مناظره تلفنی با حضور سجاد ریحانی معاون سیاسی سازمان بسیج دانشجویی کشور و دکتر مصدق مدیرکل حقوقی دانشگاه آزاد در مورد محدودسازی فعالیتهای دانشجویی انجام شده بود.
در بخش دوم این برنامه ابتدا مهدیار اظهار داشت که دانشگاه وارداتی است و علوم اجتماعی به کشور ما وارد شده و مهمترین چالش ما با دانشگاه این است که با آن به عنوان یک نهاد بیرونی، وارداتی و ترجمهای مواجه شدهایم. وی معتقد است در این مدت 80 سالی که علوم اجتماعی به کشور وارد شده هنوز نتوانسته با جامعه و مردم خود ارتباط برقرار کند و تبعات آنرا میبینیم (مهدیار اما نمیگوید تبعات آن، آمار حاصله از پژوهشهای اجتماعی است، آمارهای تکاندهنده روسپیگری، طلاق، استفاده از مدارک جعلی برای رسیدن به پست و مقام، رانتخواری و … است یا اینکه تنها وارداتی بودن ايده دانشگاهی است که امروز حتی نمایندگان مجلس یا روزنامهنگاران باید فوق و دکترای آنرا داشته باشند. دانشگاههايي که دولت در استخدامهایش تنها مدرک آنرا به رسمیت میشناسد و بس – البته به جز توصیهها و مدارک جعلی) در ادامه، آرمان ذاکری سخنان کلی مهدیار را زیر سوال میبرد.
دو پژوهش با یک نتیجهگیری
آرمان ذاکری در این برنامه میگوید من به دو پژوهش با فاصله 30 سال به طور مشخص اشاره میکنم که یک نتیجهگیری از آن حاصل شده است.
یک پژوهش ملی در سال 1353 تحت عنوان گرایشهای فرهنگی و اجتماعی در ایران توسط مرحوم علی اسدی انجام گرفته است. این پیمایش در سطح ملی گرایشهای فرهنگی و گرایشهای اجتماعی را سنجید. در آن پژوهش، یکی از مواردی که سنجیده شده اعتماد مردم بود که 53 درصد در آن زمان گفته بودند که به هم اعتماد دارند. مجدداً در سال 1383 یعنی سی سال بعد این پیمایش عیناً توسط آقای دکتر محسن گودرزی تکرار شد و نتایجی که به دست آمده کاملا تکاندهنده بود.
سوال مجری: در سنجش جدید چقدر مردم به هم اعتماد دارند؟
پژوهش سال 83 نشان داد اعتماد مردم به یکدیگر به سطح 24 درصد افول کرده. یعنی اعتماد اجتماعی مردم ما نسبت به هم نصف شده است پیمایشها این را نشان میدهد حالا اعداد و رقمهای دیگر را هم میشود کنار هم گذاشت و نتایج تکان دهندهای گرفت: نظیر آمار طلاق که 2 برابر شده و زندانیان سیاسی و به طور کلی زندانیان 5/7 برابر شده در مقابل افزایش 8/1 برابري جمعیت و بصورت کلی همین جامعهشناسی که الان متهم است میگوید در سیاستگذاری ما، در جهت ایجاد اعتماد اجتماعی در جامعه شکست خوردیم.
8 دهه اعتماد جامعه به دانشگاهیان
مجری: یعنی جامعهشناسی فقط ذرهبین مشکلات است و راهحل ندارد؟
خير، راه حل هم دارد. همین جامعهشناسی در دو پیمایش سنجش سرمایه اجتماعی که در سالهای 1381 و 1384 انجام شده و باز هم ملی است به ما میگوید مردم در میان اقشار مختلف، بیشترین اعتماد را به دانشگاهیان دارند یعنی در جامعهای که طی سی سال گذشته اعتماد اجتماعی آن افت کرده و اخلاق جمعی دچار بحران شده و سیاستگذاریهایمان در جهت ایجاد اخلاقیات جمعی شکست خورده، همین دانشگاهی که (مهدیار) میفرمایند وارداتی است همین مردم الان بیشترین اعتماد را به دانشگاه دارند پس دانشگاه كه ميگويند غربيست رسالت خودش را توسط اساتيدي كه از نظرات وارداتي استفاده نكردهاند. در قبال ایجاد اعتماد اجتماعی در میان مردم به خوبی انجام داده و امروز مردم، دانشگاه را به عنوان نهاد مرجع میشناسند.
بنابراین دانشگاه به صورت عمومی ارتباطش را با بیش از بسیاری از نهادهایی که ریشه در سنت ما دارند در جامعه برقرار کرده است و در ادامه خواهم گفت این اعتماد مردم را چه عاملی تهدید میکند.
مهدیار در این قسمت اظهار د اشت من اساسا اعتقاد ندارم که ما جامعهشناسی یا علوم اجتماعی در ایران داریم وی سپس به بحران آب و خشکسالی که ربطی به بحث داشت اشاره نمود.
-آرمان ذاکری با برگشتن به موضوع گفت: به گواه همین پژوهشهای میدانی، کتاب مجموعه پژوهشی تحت عنوان “وضعیت گزارش اجتماعی ایران” در سالهای 80 تا 88 و یکسری مقالات که در واقع به مسائل مختلف جامعه ایران پرداختهاند اعم از جرائم و اعتیاد و خشونت خانوادگی و تن فروشی و خودکشی و فقر و نابرابری آقای دکتر راهفر، دکتر نجفی و خانم شهلا کاظمی پور(مسئله مهاجرت) و خود آقای سعید مدنی به آن پرداختهاند.
سرپرست این پروژه پژوهشی آقای دکتر سعید مدنی است- دکتر سعید مدنی البته دو پژوهش دیگر هم انجام داده یک پژوهش در مورد اعتیاد و یک پژوهش هم در مورد روسپیگری و مشخصاً رفته سراغ پژوهش میداني و معتادها و روسپیها و همه کسانی که تحت همین برنامههای توسعهای که ایشان میفرمایند آسیبشناسی شدهاند ولی امروز سعید مدنی کجاست؟
امروز سعید مدنی در زندان است به دلیل اینکه به علوم اجتماعی اعتماد نمیشود علوم اجتماعی متهم است وقتی شما صبح تا شب شعار بدهید: علوم اجتماعی، علوم سکولار است، علوم اجتماعی علوم غربی، وارداتی و علوم ملحد است و مدیران شما هم به جای اینکه از کسی که احساس وظیفه کرده و در اثر دلسوزی مسایل حاد اجتماعی مانند فقر و روسپیگری را بررسی کرده و نتایج آنرا عرضه نموده، قدر بدانند، آن وقت به خاطر همین پژوهشهایی که انجام شده و نشان داده که در عمق این جامعه چه فاجعهای در جریان است متهم میشود به سیاه نمایی و راهی زندان میگردد.
آن موقع مسلماً ما نباید از ا ین علوم اجتماعی متهم ناامن، انتظار داشته باشیم که بتواند مشکل را حل کند در مورد همین برنامههای توسعهای که ایشان (مهدیار) میفرمایند من به شما ارجاع میدهم حتماً بخوانید پایاننامه یاشار دارشفا کارشناس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران روی همین ارزیابی برنامههای توسعه نوشته شده است.
برنامههای توسعه را (خطاب به مهدیار) اقتصاددانها نوشتند برنامههای توسعه را علوم اجتماعیها ننوشتهاند علوم اجتماعیها همیشه منتقد برنامههای توسعه بودند ولی کسی صدای آنها را نشنید. بروید ببینید پروین پیرانی که از دانشگاه علامه اخراج شد از همان موقع هشدار میداد آقای فرامرز رفیعپور همان موقع نوشته بود جای رشادتهای سربازانمان در میدانهای جنگ را، زرنگیهای ما، در صفهای نانواییها خواهد گرفت ولی ما، از علوم اجتماعی انتظار داشتیم که به آن چیزی که قدرت میخواهد عملیاتی بکند سرویس بدهد در حالی که علوم اجتماعی نمیتواند این کار را بکند علوم اجتماعی میگوید اگر این کارها را کردید با این پیامدها روبرو خواهید شد حالا تحلیلگر علوم اجتماعی را به زندان بیاندازد، امروز علوم اجتماعی از طریق وارد کردن همین گفتمان علوم اجتماعی اسلامی به صورت نهادی در معرض تهدید است.
علوم اجتماعی اسلامی یا میزگرايی
مدتی یک گروهی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحت عنوان جامع شناسي اسلامی ایجاد شد و به سرعت، بیش از 20 دانشجو یا کارشناس ارشد در آن پذیرفته شدند. امسال 4 دانشجوی دکترا هم گرفتند(ظرفیت به این عظمت که نیاز به اساتید جامعهشناس واقعی، با برنامه از پیش تعیین شده و … دارد). نه طرح درسها معلوم است نه اساتید آن مشخص هستند نه معلوم است چه کار میخواهند بکنند نه حاضرند بروند دانشکدهای جداگانه بر مبنای اعتبار خودشان تاسیس کنند یعنی علوم اجتماعی را، ما به صورت بروکراتیک و با اداره و تصرف میزها بگیریم بعد هم انتظار داشته باشیم علوم اجتماعی کار کند.
ما امروز با یک جریان روبرو هستیم که دانشجوها به آن میگویند میزگرایی اسلامی – متاسفانه به دلیل اینکه کسانی ابراز میکنند که ما داریم در راستای اهداف حکومت دینی کار میکنیم اینها خواسته و ناخواسته از رانت بهرهمند میشوند. امروز میگویند میخواهیم علوم اجتماعی را اسلامی بکنیم (بدون رعایت ضوابط علمی) و به سرعت امکانات در اختیارشان قرار میگیرد به سرعت نهاد در اختیارشان قرار میگیرد.
اینها حرفهای من نیست، بیانیه بسیج دانشجویی همراهم است که میگوید تاسیس یک شبه و فاقد کارشناسی دانشکده علوم و فنون نوین و گروه جامعهشناسی مسلمين در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، این بیانیه بسیج دانشجویی است در دوره مدیریت آقای فرهاد رهبر، بسیج تهران. اين که میخواهيم اساتید علوم اجتماعی را اخراج کند من میتوانم اسم ببرم از آقای دکتر عباس کاظمی و خانم دکتر هاله لاجوردی و آقای دکتر سعید محیط اینها همه اخراج شدند امسال آقای پرویز پیران و آقای دکتر ابراهیم توفیق و همه كساني كه بيرون رفتهاند از طرفی دیگر سعی میکنیم با بروکراسی و آوردن نهاد به اهداف خودمان برسیم خوب لااقل دانشگاه جداگانه تأسیس کنیم، دانشگاه علوم اجتماعی اسلامی جدید بسازیم ولی اجازه بدهیم دانشگاه علوم اجتماعی به حیات خودش ادامه بدهد و نیاییم علوم اجتماعی موجود را بعد از هشت دهه داخل خودش تخریب و نابود کنیم و به زور با بروکراسی صورت دیگری از آن ارایه کنیم که معلوم نیست چه نتایجی خواهد داشت.
مسلما آن موقع علوم اجتماعی نمیتواند به جامعه ما کمک کند. بحث دیگر اینکه نباید انتظار نداشته باشیم علوم اجتماعی هر کاری که قدرت تصمیم گرفت بکند راه برایش نشان بدهد. علوم اجتماعی به ما میگوید چه کارها و راههایی چه تبعاتی به همراه دارد میخواهد قدرت خوشش بیاید میخواهد قدرت خوشش نیاید.
صدای علوم اجتماعی، کی باید شنیده شود؟
آقای فرامرز رفیعپور که شما میفرمائید چرا صدایشان شنیده نشد ایشان در گروه جامعهشناسی شهید بهشتی مدتها مدیر گروه بودند و جزو معدود جامعهشناسانی بودند که امکان پیدا میکردند که در جلسات جامعهشناسان در بیت رهبری حضور پیدا کرده، حرف بزنند
مجری: خیلی با مصداق صحبت میکنید
من میخواهم این را بگویم که اگر صدای علوم اجتماعی شنیده نشده پس چه کسانی باید آنرا بشنوند؟ خب حاکمان بایستی بشنوند خب قدرتمندان باید بشنوند و سیاستها را تغییر بدهند – خصوصیسازی اصل 44 بعد از بیست سال هنوز توسط چه مجموعهای حمایت و هدایت میشود؟ بحث دولتها اصلا نیست بحث بر سر ارادهای است که در نظام است.
چرا به اصل 43 به اندازه اصل 44 توجه نمیشود؟ علوم اجتماعی این حرفها را گفته، ولی قدرت قدرتمندان آنرا نشنیدهاند، حرف آقای رفیعفر و حرفهای فرهادی و حرف آقای یوسف اباذر و حرف اینها را حاکمیت باید بشنود حرف سعید مدنی را حاکمیت باید بشنود، سعید مدنی که میگوید وضعیت فقر و روسپیگری در مملکت بحرانی است راهکار میدهد و میگوید باید خدمات اجتماعی بدهیم نباید قراردادها را موقتی سازیهای کنیم.
نباید نیروی کار را تعدیل بکنیم. نباید سرمایههای اجتماعی را از طریق موقتی سازی قراردادهای کار از دست بدهیم، از طریق خروج نیروهای کارگاههای ده نفره، از شمول قراردادهای کار سرمایههای اجتماعی نباید آنها را تخریب کنیم. باید به جریانات مدنی اجازه تشکل بدهیم تا از حقوقشان دفاع کنند به معلمها و کارگرها، همین چند وقت پیش داستان روز کارگر بود اما در سندیکای اتوبوس واحد، کارگران اجازه حتی پخش شیرینی به مناسبت این روز پیدا نکردند.
شايد گوش قدرتمندان باز شود
جامعهشناسی اینها را گفته ولی قدرت تمایلی به شنیدن حرفهای جامعهشناسان ندارد و این است که آقای یوسف اباذری حرفهایی میزند که شاید گوش قدرتمندان باز شود و حرف علوم اجتماعی را بشنوند.