این روزها و درحالیکه جهان به ساز ناکوک، سیاستورزان و حکومتگردانها میچرخد و در ورطه بحران گرفتار است، روابط و رفتارهای انسانی هم با دگرگونیهای اقتصادی و اجتماعی و از همه بدتر عاطفی فراوانی دست و پنجه نرم میکند. در حالی که براساس تمام آمیزهها و آموختههای دینی، عرفی و اخلاقی و همچنین بر پایه پیمانها و توافقهای جهانی، احترام و حفظ شأن منزلت تمامی اجزای خلق شده در کره خاکی برهمگان واجب و از اصول و حقوق بنیادین زندگی به حساب میآید.
ادای احترام و به جای آوردن حقوق ذاتی، مدنی و اجتماعی و در یک کلام انسانی اگر چه در نظریهپردازیها و در حرف، کلام و در نهایت منشور حقوق بشر، به رسمیت شناخته میشود اما در عمل و به مقتضای شرایط زمانی و مکانی و تحت تاثیر روابط و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی در بسیاری از موارد و در بسیاری از کشورها اگر نگوییم در تمامی جهان، زیر پای گذاشته میشود که در این میان آن چه که بهعنوان حقوق کودک میشناسیم بیش از موارد دیگر پنهان میماند و از آن بدتر مورد ظلم و تجاوز قرار میگیرد.
اگر چه تمام انسانها بهطور ذاتی به خودی خود واجد احترام و ارزش هستند، اما هرگاه کودکی در هرکجای این کرهخاکی چشم به دنیا میگشاید اجری بر دیوار بلند آینده و تداوم زندگی نهاده میشود. براساس نظریههای جامعهشناسی اصل و اساس شخصیت انسان در کودکی و نوجوانی شکل میگیرد و بعد هر آنچه که اضافه یا کم میشود اکتسابی و در مواردی تحمیلی و خارج از اراده انسان خواهد بود و ازهمین جاست که در مییابیم چگونگی رفتار و برخورد با حقوق کودک تا چه اندازه میتواند در آینده جوامع اثرگذار باشد، ضمن اینکه پایمال کردن و نادیده انگاشتن حقوق ذاتی کودکان بهعنوان موجود زنده بهعنوان یک پدیده و هنجار در روند عادی اجتماعی و خانوادگی هم میتواند زیانبخش باشد.
نادیده انگاشتن حقوق ذاتی و اصلی کودکان و نوجوانان از نامهربانی و اعمال خشونت خانوادگی گرفته تا تجاوز خیلی از منظر روحی و فیزیکی همچنین سوءاستفادههای حرفهای از به کارگیری آنان در جنگ و فروش مواد مخدر گرفته تا آنچه که این روزها با عنوان کودکان کار شناخته میشود متاسفانه رویه و عملکردی است که در اکثر کشورهای جهان به شکلهای گوناگون و در مقیاس متفاوت دیده میشود.
بهعنوان نمونه میتوان از پیامد سیاستهای پناهجویی دولت آمریکا و جدایی فرزندان از والدین فاقد مدارک قانونی اقامت در آن کشور نام برد. یا حتی به کارگیری کودکان در نیروهای نظامی غیرمتشکل و چریکی در آمریکای جنوبی و آفریقا نیز از مصادیق خشونت بر علیه کودکان است. از جمله موارد شاخص و رایج بیاحترامی به حقوق کودکان باید به سوءاستفادههای جنسی نیز اشاره کرد که در بسیاری از کشورها بهعنوان یک حرفه پولساز بدل شده است.
تجاوز روحی و فیزیکی به کودکان و نوجوانان در کشورها نیز البته با توجه به آنچه که رسانهای میشود متاسفانه روند فزایندهای به خود گرفته است که نمونه آن را مثلا در یکی از مدارس تهران یا در یکی از شهرستانها استان خراسان همین اواخر شاهد بودیم. مبارزه با این پدیده ناهنجار اجتماعی بهطور خاصی درکشورمان به عزم ملی، وجود و اجرای آموزشهای مسائل جنسی که مهمترین بخش آن شناخت بدن کودک قبل از بلوغ است باید بیانجامد.
از سویی دیگر وضع و اجرای قوانین و در نهایت شکستن «تابوی» موجود درجامعه است. چرا که اگرتجاوز و دست درازی به جسم و روح انسانها از کودک تا بزرگسال بهعنوان یک امر، یک پدیده و حتی یک جرم در پرده بماند بیتردید نه تنها به ادامه آن خواهد انجامید بلکه فردا از فرد مورد تجاوز قرار گرفته چه بسا یک متجاوز دیگر هم بسازد. پس باید به مقوله «حقوق کودک» بهعنوان یکی از مهمترین و جدیترین موضوعات اجتماعی کشور نگاه شود که متاسفانه به قول معروف آن قدر سمین داریم که به یاسمین نمیرسیم و بدتر از آن در موارد زیادی هم چه از منظر اجتماعی و خانوادگی و چه از جهت اولویت اداره کشور پیامدهای بیتفاوتی به حقوق کودکان را زیر فرش پنهان میکنیم.
مسعود سلیمی