
سيب را (گندم را) و ميوه ممنوعه را بخور
زنان نيمي از جامعهاند اما نه در ايران كه در تمام دنيا و نه در اين چند دهه كه در چند هزاره، همواره از سوي زورمداران (بخوانيد مردها) به نوعي ضعيفه انگاشته شدهاند. در پس پستو، اندروني، كجاوه و حرمسرا قرباني خواستههاي مردان بودهاند.
تقريباً در آغاز هيچ تاريخي (حداقل در آرشيوها) نميخوانيم كه زنان از ابتدا با مردان همطراز بوده يا در بهرهوري از مواهب، منابع و قدرت با رغبت و موافقت جنس مذكر، هماندازه بهره ميبردهاند.
زيبايي، ظرافت، عشوهگري، طنازي، لطافت يا هر عنوان ديگري از اين مبحث معمولاً باعث ميشده تا آنها مالكي يا صاحبي داشته باشند. اعم از اينكه گروه، گروه، آنها را در حرمسراها انبار كنند يا در كجاوه يا با كمربند عفت از اين ديار به آن ديار ببرند.
زنان نيمي از جامعهاند اما اين نيمه تنها در باروري و زاد و ولد به ناچار از سوي مردان پذيرفته شده و در مباحثي مانند خانهداري، پخت و پز، شست و شوي كار آنها تمام است نه نيمه!
با اين همه، به تاريخ كه بنگريم اين قوم به خلسه رفته، گاهي سخت در پي اثبات خويشند و البته اين را از زمان حضرت آدم هم شاهد بوديم كه حضرت حوا (زن) بر حضرت آدم (مرد) تأثير گذار شد و نظرش را تغيير داد يا به نوعي وي را به خوردن ميوه ممنوعه تمايل نمود و داستان از آنجا شروع گشت.
بعدها تاريخ از فراعنه مصر و در ادامه از هخامنشيان به ياد دارد كه زنان علاوه بر مشاوره، راهنمايي و كفيل پادشاهان صغير شدن (شاهزادگان صغير)، حتي حكمران و فرمانده و گرد آفريد هم بودهاند.
اين جماعت ظريف، زيبا و با تدبير، جداي از وظايف همسري، همسرداري و مادري – گرچه بسيار معدود و محدود – گاهي صاحب قدرتي ميشدهاند فرا خانهاي، فرا محلي و فراكشوري، اما متأسفانه به تعداد انگشتان دست اين مناصب از كدخدا جيران يك روستا تا وزير خارجه به ملكه و پادشاهي ميرسيد.
با اين همه، مثبت و منفيهاي فراوان از تأثيرگذاري زنان بر مردان، زنان بر فرزندان ذكور حكمران، زنان بر همسرانشان در تاريخ ذكر شده است.
از زنان حماسه ملي شاهنامه فردوسي تا ژاندارك فرانسه و بعدها از مادر ناصرالدين شاه تا زناني كه در چهره سياسي شوهرانشان و تاريخ دست بردند، از هيلاري كلينتون تا موگريني همه و همه روزنهاي يافتند تا تدبيرها و سياستهاي زنانه را در كلام و بيان و اذهان مردان جاري كنند. ولي متأسفانه هنوز راهي نيافتهاند تا خود را به تنهايي و به نام يك زن (نه رجل) موثر در جامعه، كشور و دنيا معرفي كرده و ماهيت خلاقيت، كياست و سياست را به نام زن رقم بزنند.
البته گرايشهاي روشن فكري، مبارزات حقه زنان و رشد جامعه موجب شده است تا حداقل از يك سده پيش، زنان تا حدودي بر سرنوشت خود مسلط شده و علاوه بر آزاديهاي مدني و شخصي، قدرت نمايي نيز داشته باشند، ولي ملاك اين گزارش تأثيرگذاري زنان جامعه بر همسرانشان و احتمال تكميل نظريههاي شوهران يا تغيير نگاه و افكار همسران آنها را پي گرفته است.
هنوز جامعه در اين رنج به سر ميبرد كه شايد برخي قصيده يا شعري بسرايند كه از نظر كيفي، قافيه، وزن و… تنه به تنه شاعري يا قصيدهسراي بسيار معروفي بزنند اما از آنجا كه جامعه آنرا باور نخواهد كرد يا پذيرش آن وجود ندارد، موضوع با نام پر طمطراق فردي معروف، مطرح ميشود تا ديگران را خوش آيد و مقبول طبع افتد.
جامعه ما هنوز نميپذيرد كه يك زن رئيس جمهور شود كه نه ما، بلكه آمريكاي پيشرفتهتر هم (حداقل تا امروز، اين موضوع را بر تنابيده است) اما كسي مانند هيلاري كلينتون نشان ميدهد كه بر شوهرش به عنوان رئيس جمهور وقت آمريكا تأثيرگذار بوده است و حالا همين هيلاري پس از چندين سال توانسته خودش را در آمريكا ثابت و براي رياست جمهوري قد علم كند. مطالب صفحات 9 الي 18 نگاهي به اثرگذاري زنان در تعميمسازي مردان يا قدرت زنانه آنها دارد.