
دولت حسن روحانی، از تابستان سال 1392 در حالی بر مسند امور قرار گرفت که از همان ابتدا پیشبینی میشد با چه مخالفتهائی روبهرو خواهد شد؛ هر چند برآورد دقیقی از کم و کیف مخالفتها در دست نبود. «روحانی» در روندی با انتخاب مردم مواجه شد که فضای سیاسی کشور،تا حد زیادی رو به «افراط» نهاده و شاید یکی و تنها یکی از دلایل اقبال عمومی، شعار او با مفهوم «اعتدال» بود.
آن روزها انتخاب «روحانی» با توجه به فضای موجود سیاسی و رخدادهای پسا 88، کمی دور از ذهن به نظر میرسید؛ حتی در بحبوحه و کوران مبارزات انتخاباتی «محمدباقر نوبخت» سخنگوی کابینه روحانی و عضو ارشد ستاد او در جلسهای خصوصی حزب «اعتدال و توسعه» که جمعی از فعالان سیاسی جوان حضور داشتند، شانس روحانی را 10 درصد دانست و حضور او در انتخابات را فقط بهدلیل بیان کرد که باید حضور داشت تا زمینه فعالیتهای سیاسی بعدی ایجاد شود.
روند پیش از انتخابات نیز روندی هیجانانگیز به نظر میرسید. پیش از انتخابات و در دورهای که شورای نگهبان، در گرفت و گیر تایید یا رد صلاحیتها بود، دو نفر که بیشتر دعواهای سیاسی 8 سال قبل از 92، حول محور تفکر آنها میگشت، در ماراتن صلاحیت، از دیگران عقب افتادند. «اسفندیار رحیم مشائی» یار و مراد «محمود احمدینژاد» که رد صلاحیت او با توجه به حرف و حدیثها، قطعی بودو «علی اکبر هاشمیرفسنجانی» که ردصلاحیت او، خودزنی نظام به حساب آمد.
حجتالاسلام علی عسگری، معاون پارلمانی روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک و عنصر نزدیک به هاشمی، در گفتوگوئی دونفره با صاحب این قلم، این موضوع را چندین و چند بار مطرح کرد. البته بسیاری از هواداران هاشمی نیز چنین برداشتی از موضوع داشتند و فعالان سیاسی هم ناباورانه به موضوع رد صلاحیت هاشمی نگاه میکردند. تمام این موضوعات، فضایی به وجود آورد تا در نهایت، نام «حسن رحانی» از صندوقهای رای بیرون بیاید و تقریبا از همان ابتدا هم معلوم بود «روحانی»ی عضو مرکزیت جامعه روحانیت مبارز که در زمانی مرکزیت «راست سنتی» را در این کشور در دست داشت، با دیگر اصولگرایان که حالا از منتها الیه راست، به سراشیبی افراط سُریده بودند، در موضوعات مختلف، گلاویز شود.
به هر روی از همان روز نخست هم پیشبینی میشد و اکنون نیز «روحانی» در مواجهه با فضای سیاسی با مخالفتهای مختلفی روبهروست. مخالفتهائی که اگر منصفانه بنگریم، هر چند برخی از آنها ریشه در برنامهها و عملکرد دولت دارد اما بیشتر آن محصول اختلافات ایدئولوژیکی است که در اردوگاه اصولگرائی بین شقوق مختلف این طیف، در اثر مرور زمان به وجود آمده است.
از این منظر گروه مخالفان روحانی را از زوایای مختلف میتوان بررسی کرد. یکی از تقسیمات و ردهبندیها میتواند این باشد که مخالفخوانیها را بر اساس زمینههای کاری و برنامهریزی دولت در حوزههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دستهبندی کنیم اما شاید شیوه صواب برای شناخت مخالفان و اپوزیسیون (نه منتقدان) دولت روحانی، تقسیمبندی سیاسی_اقتصادی آنها از دورن گروههای فعال موجود باشد.
یک: دولت «روحانی»، دولتی است که سیاسیون آن را پراگماتیست یا عملگرا میدانند. این واژه هر چند با برداشت فلسفی همراه است اما از نظر سیاسی به این معناست که سیاسیون پراگماتیست، عمل سیاسی را مقدم بر ایدئولوژی میدانند. یعنی آنجا که بحث، بین ایدئولوژی و کنش مصلحتآمیز است، طرف کنش مصلحتآمیز یا سیاسی را پیش میگیرند.
در این وادی سیاسیون اصولگرای انقلابی که طیفی ازنیروهای سیاسی مانند احمد توکلی را در بر میگیرد، با این تلقی از عمل سیاسی، مخالفند. آنها میگویند عمل سیاسی یا باید منطبق بر اصول مذهبی باشد که ثواب یا ناثواب بودن آن را مرجع دینی تشخیص میدهد یا باید منطبق بر رویکرد انقلابی باشد که در هر دو صورت، یکی بنا به قاعده «نفیسبیل» در اسلام و دیگری بنا به اصول انقلابی ضد امپریالیسم، مثلا نمیتوان با ایالات متحده آمریکا به عنوان رهبر استعمار نو در دنیای امروز دور یک میز نشست و مذاکره کرد و اگر هم با اجازه از مراکزی، مذاکراتی انجام میشود این مذاکرات نباید نوعی از رفتار که آنها وادادگی مینامند را در بر داشته باشد. این گروه آنطور که خود میگویند، نگران بحث عدول از مواضع انقلاب هستند.
دو:«روحانی» در دوران تبلیغ برای انتخابات ریاست جمهوری، با رویهای ثابت دست روی معضلات ناشی از بحران مدیریت در دو دوره ریاست جمهوری قبل از انتخابات، گذاشت. او چه در وادی فرهنگ، چه در زمینه جامعه و سیاست و مهمتر از همه اقتصاد، موضوعاتی را مطرح کرد که بنا به گفته او اگر مدیران «تدبیر» میداشتند، میتوانستند حوزههای مختلف را مدیریت کنند. به همین دلیل بخشی از دولتمردان گذشته از این زاویه با دولت روحانی مخالفت میکنند و از قضا، گروههائی را هم برای این کار، تجهیز کردهاند.
سه: اقتصاد، بیشک از جمله موضوعات مناقشهبرانگیز است. مناقشه در اقتصاد زمانی بروز میکند که بر سر منفعتی، رقابت ایجاد شود یا حداقل، مانعی برای کسب منفعت به وجود آید. در این صورت است که رقابت و حتی نزاع بر سر آن منفعت، دور از ذهن به نظر نمیرسد. وجود تحریمهای اقتصادی، بازار مناسبی را برای گروهی از فعالان و صاحبان قدرت و نفوذ ایجاد کرده بود که منفعت ویژهای از محل آن عاید میشد.
روی کار آمدن روحانی، آن هم با سیاست «درهای باز» در سیاست خارجی، به طور طبیعی وضعی پیش میآورد که منافع اقتصادی حاصل از محدودیتهای اعمالی، از بین میرفت. شاید به همن دلیل باشد، آنهائی که این منافع را با اخذ چنین سیاستی از دست رفته میدیدند، جزو مخالفین دولت درآمدند و برخورد سخت را البته در سایر حوزهها در دستور کار خود قرار دادند.
چهار: مخالفان دولت در گروهی دیگر نیز تجمع کردهاند. این گروه نیز هر چند به احتمال زیاد به دلیل منافع اقتصادی مخالفت با دولت روحانی را در پیش گرفتهاند اما رویه سیاسی و شاید فرهنگی به کار خود میدهند. این گروه به این دلیل که داشتن مناصب یا نفوذ در دولت قبل، میدان وسیعی برای فعالیت آنها ایجاد کرد و اکنون با دور ماندن از مناصب، میدان فعالیت و تاثیرگذاری را از دست داده، جزو مخالفان و البته دلواپسان است.
منافع اقتصادی برای این گروه شاید بیش از آنکه به طور مستقیم حاصل میشد، به طور غیر مستقیم و از محل ایجاد نفوذ سیاسی یا انواع دیگر نفوذ به دست میآمد. بهانه اصلی این گروه نیز برای مخالفت، تضعیف ارزشها اسلامی از طریق سردادن فریاد وااسلاما و مسائلی شبیه این است.
5-طیفی از مخالفان روحانی در میان بخشی از متفکران اقتصادی وجود دارند که هاشمی و همفکرانش را در دورههای مختلف که بر سیاست ایران تاثیر داشتهاند در تمامی حوزهها، به این موضوع متهم میکنند که آنها هژمونی غربی را پذیرفته و آقائی و سروری آنها را به رسمیت شناختهاند. به همین دلیل در اقتصاد با رواج نوعی از سرمایهداری و اجرای برنامههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، کشور را در مسیر وابستگی بیشتر به این اردوگاه سوق دادند.
اپوزیسیون روحانی هر چه که باشند، در همین گروهها جای میگیرند. اگر قرار باشد بخشی از نیروهای مذهبی که نگران واقعی مذهب و استیلای مدل زندگی غربی با مدیریت «روحانی» بر کشور هستند، را در گروه مخالفان روحانی جای دهید در همین دستهها جای میگیرند و اگر قرار باشد کاسبانی که تحریم را نقابی بر چهره خود کردهاند و از درد رفع تحریمها، مخالفت در دیگر وادیها را آغاز کردهاند، باز هم در همین چند گروه قابل دستهبندی هستند. این «تبار» مخالفان و اپوزیسیون روحانی است.
مضاف بر این برخی از اصلاحطلبان که امید داشتند روحانی به عنوان یک سیاستمدار پراگماتیست، بتواند اقداماتی در مسیر آزادیهای سیاسی انجام دهد و مثلا محصورین را از حصر خانگی نجات دهد هم، کمکم با دیدن بیتحرکی او در این زمینه یا در زمینهای مانند آزادیهای صنفی درباره روزنامهنگاران یا …. به خیل مخالفانش خواهند پیوست.
حمیدرضا عظیمی