
از خصلتهای بارز بسیاری از ما این است که به اصطلاح تا کارد به استخوان نرسد برای مشکلمان فکری نمیکنیم. دلایل زیادی هم داریم که لااقل برای خودمان قانعکننده است. عدهای از نداشتن وقت مینالند و گروهی گرفتاریهای روزمره را بهانه میکنند. چند نفر از ما به صورت خودجوش و به دور از اجبار به چکآپهای دورهای روی میآوریم؟
چند نفر را از اطرافیانمان میشناسیم که پیش از اینکه بیماری یا مشکلات فیزیکی بر او غلبه کند به بیماریاش پیبرده باشد؟ پیشگیری واژهایست که از ادبیات و زندگی روزمره ما رخت بسته و خیلی از ما با آن بیگانهایم. اگر کمی در بیمارستانها یا مراکز درمانی وقت بگذارید با چهرههای زرد و رنگ پریدهای مواجه میشوید که حال و روز ضمیرشان از ظاهرشان پیداست. ساعتها میگذرد و آنها هر لحظه بیشتر از درد به خود میپیچیدند؛ در اصل درمان برای بیشتر افراد امری سخت و ملالآور است اما پیشگیری میتواند مفرح باشد.
هر سال خانوادهها هزینههای زیادی را صرف گذران زندگی میکنند. یکی از هزینههاییکه نقش بسزایی را در زندگی ما و جامعه ایفا میکند هزینههای ناشی از درمان بیماریها است. براساس اطلاعاتیکه از وزارت بهداشت به دست آمده هر ایرانی در سال بهطور متوسط 2 بار به پزشک عمومی 87/1 به پزشک متخصص مراجعه میکند.
همچنین از هر ۱۰۰۰ نفر ایرانی ۱۱۸ نفر در سال بستری میشوند و 2/1 درصد از درآمد ناخالص ملی نیز صرف دارو میشود. بر این اساس میانگین مراجعه به پزشکیعمومی در ایران کمتر از کشورهای مشابه است، اما میزان مراجعه به پزشکی متخصص و میزان هزینه کرد برای دارو بیش از کشورهای مشابهمان است. این در حالیست که میانگین بستری نیز کمتر از کشورهای مشابه با ماست.
تنها کافی است یک حساب سرانگشتی داشته باشیم تا متوجه شویم همین میزان مراجعه به پزشک هم هزینههای زیادی به همراه دارد و در بیشتر موارد راهی جز پرداخت کردن این هزینهها نداریم چرا که برای درمان بیماری و کسب مجدد سلامتی مجبور به صرف این هزینهها هستیم. پرداخت مستقیم هزینههای سلامتی از جیب، سالانه افراد زیادی را سمت فقر کشانده و این هزینههای کمرشکن هر ساله قربانی بیشتری میگیرد. در صورتی که اگر پیشگیری در فرهنگ و عادات ما ریشه کند از هزینههای درمان کم میشود.
از طرف دیگر لازمه ترویج فرهنگ پیشگیری داشتن صبر و حوصله زیاد است چرا که باید تغییرات عمدهای در فرهنگ و سبک زندگی افراد ایجاد شود و این کار راحتی بهنظر نمیآید و البته سود و رانت زیادی هم در این قسمت وجود ندارد برای همین کسی روی خوش به این قسمت از کار نشان نمیدهد.
در کنار هزینههاییکه درمان برایفرد به همراه دارد بهواسطه هر درمان یک سری هزینههای مضاعف را هم به دوش دولت اضافه میشود. حالا سوال اینجاست دلیل اینکه دولت هزینههای فرهنگی و آموزشی را جهت آشنایی بیشتر و ترویج فرهنگ پیشگیری مصروف نمیکند چیست؟
شاید ابتداییترین آن این باشد که پیشگیری از درمان کمخرجتر است و این کم شدن هزینه برای افراد و گروههاییکه از راه تامین وسایل درمانی از جمله دارو و تجهیزات پزشکی ثروت کسب کردهاند زیاد خوشایند نیست. همه خوب میدانیم که پولیکه از درمان و تجارت دارو حاصل میشود مبلغ زیاد و قابل توجهی است و افراد زیادی از همین طریق رانتهای بالا و قابل توجهیدریافت میکنند.
در این میان واردکنندگان دارو بیشترین سود را میبرند. این افراد که تعداد آنها به تعداد انگشتان درست است چه از دولت، چه از طرف شرکتهای خصوصی سود میبرند. مادههای اولیه وارداتی از طریق دولت جهت مصرف در بخش عمومی خریداری میشود و داروهای خارجی ساخته شده هم توسط بخشهای خصوصی با مبالغ بالایی به نیازمندان این دسته از داروها فروخته میشود. براساس اطلاعات به دست آمده سود نهایی، تمام شده و خالص برای برخی از واردکنندگان داروهای خاص تا روزی یک میلیارد تومان هم میرسد.
با این حساب پیبردن به این موضوع که چرا هیچ اقدامی از طرف دولت و سایر بخشهای خصوصی تلاشی برای فرهنگسازی و آشنایی بیشتر مردم با بحث پیشگیری صورت نمیگیرد.
بیمهها نقشیدر ترویج پیشگیریندارند
چیزی که بر کسی پوشیده نیست این است که پیشگیری و غربالگری بر درمان ارجحیت دارد و این شیوه در سایر کشورهای پیشرفته مرسوم است؛ بهطوری که متخصصان امور پزشکی بر این عقیدهاند که حداقل یکسوم افراد مبتلا به سرطان، با پیشگیری درمان میشوند؛ از اینرو آیا بیمهها در این راستا اقدام کردهاند؟
باید به این نکته توجه داشت که بیمهها چندین برابر هزینه پیشگیری و غربالگری را برای درمان میپردازند اما حاضر نیستند غربالگری و پیشگیری بیماران را تحت پوشش قرار دهند، در صورتیکه هزینه درمان یک بیمار سرطانی در مراحل اولیه ابتلا به بیماری کمتر از هزینه درمان وی در مراحل پیشرفته بیماری است.
متأسفانه بیمهها به پرداخت هزینههای پیشگیری و غربالگریکه در کشورهای پیشرفته دنیا شیوهای مرسوم است، اعتقادی ندارند، درحالی که باید در این زمینه سرمایهگذاریکنند تا هم سطح سلامت جامعه افزایش یابد و هم ضرر و زیان بیمهها کمتر شود. سازمانهای بیمهگر باید به سمت و سویی هدایت شوند که پیشگیری از بیماریها را بهطور جدی در دستور کار خود قرار دهند.
در مورد سرطان، این بیماری روز مهمترین اقدام، پیشگیری زود هنگام است زیرا با غربالگریهاییکه انجام میشود، میتوانیم جلوی رشد این بیماری را بگیریم؛ مثلا، سرطان معده در ژاپن با تشخیص زودهنگام پیشگیری میشود، درحالیکه در دیگر کشورها ابتلا به این بیماری و پیشرفت آن زیاد است و در ایران هم یکیاز شایعترین انواع سرطان خصوصا در مردان به شمار میرود.
تشخیص زودهنگام این بیماری و ملاحظات پیشگیرانه بالینی بسیار مهم است و این امر برای بیمهها، هزینه- فایده به همراه دارد پس اگر حتی نگاه بیمهها صرفا اقتصادی هم باشد منطقی است که غربالگری و تشخیص زودهنگام را در دستور کار خود قرار دهند.
مقابله با بیماریها به وسیله تشخیص زودرس
کارشناسان معتقدند که امروزه پیشرفت قابل توجهی در شناسایی زودرس بسیاری از سرطانها حاصل شده است؛ با وجود این تقریبا از هر 5 مورد سرطان در کشورهای در حال توسعه، 4 مورد آن تشخیص داده نشده باقی میماند، تا زمانیکه بیماری به مراحل پیشرفته خود برسد.
طبق آخرین آمارهای موجود در کشور، سرطان در ردیف مسائل کلان بهداشتی و درمانی محسوب میشود و پس از بیماریهای قلبی- عروقی، حوادث و سوانح، سومین علت مرگ است.
برنامه جامع ملیکنترل سرطان، رویکرد ادغام یافته و هماهنگی است جهت کاهش میزان بروز و مرگومیر ناشی از سرطان از طریق پیشگیری اولیه، تشخیص زودرس، درمان مؤثر، درمان نگهدارنده و کنترل درد بیماران.
به گفته متخصصان، میزان مبتلایان به بیماری سرطان بهعلت عوامل زیستمحیطی و شیوه نادرست غذایی در جهان روبه افزایش است.
سالانه حدود ۶۰۰ هزار خانوار بهدلیل هزینه سنگین درمان بیماری سرطان فقیر میشوند و ۳۰۰ هزار خانوار زیر خط فقر میروند که این آمار نگرانکننده است. نیاز بیماران سرطانی به حمایت بیمهها برای درمان کامل و کاهش هزینهها امری مبرم و ضروری است و باید در این راستا برای کاهش مرگومیر این بیماران و امید به زندگیآنها اقدامات جدی انجام گیرد.
از سوی دیگر آمارهای جهانی نشان میدهد که بیماری سرطان بهخصوص از سال۱۹۵۰ در دنیا روز به روز افزایش است، اما از سال۱۹۹۲ با برقراری نظام ثبت سرطان و ایجاد پایگاه اطلاعات این بیماری در کشورهای پیشرفته، هر سال ۲ درصد از میزان بروز و شیوع این بیماری در این کشورها کاهش یافته است.
کارشناسان معتقدند که رفع عوامل خطرساز و توجه به سیاستهای کلان تغذیهای و رفتاری، غربالگری و تشخیص زودرس باعث میشود تا بار سنگین سرطان در کشور کمتر شود. همه موارد فوق بر پیشگیری و غربالگری تأکید دارند که متأسفانه بیمهها هیچگونه پوششی برای این موارد نداشته و صرفا هزینههای درمانی را تحت پوشش قرار میدهند.
با این حال تغییر فرهنگ و الگوهای زندگی کاری نیست که با یک شب تغییر پیدا کند. نهادهای بهداشتی باید در این زمینه تمام تلاشهای خود را بکنند تا به واسطه درمان هم باری مضاعف از روی دوش دولت و بیمهها برداشته شود و هم با تغییر سبک زندگی، خورد و خوراک و سایر عادتهایی که منجر به بیماری میشود از زندگیهای ما دور شود و سلامت را به بدن ما بازگرداند.
ریحانه جولایی