
فرصتهای همیشه تهدید!
بسیاری بر این اعتقادند زمانی که آزادیهای فردی در ساحت جامعه از سوی قدرت، به رسمیت شناخته نمیشود، بخش بزرگی از نیروهایی اجتماعی برای فعالیت خود و ادامهی آن در جو سنگین حاصل از دخالت عوامل قدرت در جامعه، هویت مجازی برای خود برمیگزینند.
آغاز داستان این بحث از یک سخنرانی است. سخنرانی یکی از جامعهشناسان بنام در جلسهای دانشگاهی، که طی آن به نقدِ وضع موجود جامعه ایرانی پرداخته شد. او در بخشی از سخنرانی خود، وضع موجود جامعه ایرانی را محصول جایگزینی «مجازیات» به جای «عینیات» دانست و در نهایت به همه، پیشنهاد داد باید بساط موبایلهای هوشمند و تبلتهاي چندان اینچی را جمع کنیم و به «خویشتن خویش» بازگردیم، کتاب به دست گیریم و آثار شریعتی و امثال او را دوباره مطالعه کنیم.
طرح چنین حرفهایی در آن روز توسط دکتر اباذری در دانشگاه تهران، موجی از موافقتها و مخالفتها را در میان قشر تحصیلکرده و انتلکتویل از یک طرف و متخصصان علمالاجتماع از سوی دیگر، به راه انداخت و هر کس از ظن خود یا پیش گرفتن این طریقت را از اساس مردود دانست یا عین حرفهای اباذری را بدون کم و کاست و بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی، مطابق صواب تلقی کرد.
واقعیت پیش روی ما اما چیز دیگری است، بحث انتخاب فضای مجازی و جایگزینی ارتباطاتی از این نوع، به جای روابط عادی و معمول (که در فقدان ابزارهای تکنولوژیکی وجود داشت)، هر چند موضوعی اخیر است نه قدیم و این پدیده پر بحث اجتماعی، از زمان به وجود آمدن امکانهای تازهای چون فیسبوک، وایبر، تلگرام و دیگر شقوق شبکههای اجتماعی در جامعه جهانی و به تبع آن در جامعه ایرانی، رخ نموده است اما این موضوع اخیر و تازه، چنان در لایههای مختلف جامعه ایرانی ریشه دوانده که چند زمانی است به آسیبی اجتماعی بدل و اخبار رسمی منتشر شده درباره چنین پدیدهای، زنگ هشدار را برای صاحبان تصمیم در زمینههای مختلف سیاسی_اجتماعی، به صدا درآورده و گویا بر خلاف ینگهی دنیا در این بوم، وضع چنان است که آنچه در دنیا به عنوان فرصت تازهی ارتباطی شناخته شده، برای ما تهدیدی است عریان و این وضع چنان با ساختار اجتماعیِ قدرت ساخته در ایران، هماهنگی دارد که نه تنها در این کرّت، که بر تمامی ابزار آلات و ادوات جدید مصداق دارد و کماکان فرصتهای اینچنینی (اینترنت، شبکههای ماهوارهای و …)، همیشه برای ما تهدید است.
در این فقره نیز وضع به غایت، دچار اشکال است. همین چندی پیش بود که مسئول… از حضور نُه ساعتهي کاربران ایرانی در اینترنت، در هر روز خبر داد، حضوری که یکی از رسانههای کشور با عنوان «هجرت ایرانیان از عالم واقع به فضای مجازی»، از آن یاد کرد.
به هر روی آنچه امروز این فرصت را نیز به تهدید بدل کرده، دستپرورده و محصول دخالتهای قدرت در حوزه اجتماع است. نگاهی گذرا به این موضوع در دیگر نقاط دنیا نشان میدهد، این فرصت، موضوعی است که در کشورهای توسعه یافته، از آن به عنوان فرصتی جدید بهرهبرداری میشود و از ارتباطات ایجاد شده اینچنینی در قالب مشخص، استفاده میکنند، اما همین فرصت در کشور ما به سمت و سویی رفته که بخشی از ظرفیت آن، به جیب مخالفان سیاسی حاکمیت سرازیر میشود و بخش دیگری از آن، به ارتباطاتی اختصاص مییابد که نه تنها از سوی حاکمیت مجاز شمرده نمیشود که از قضا، ارزشهای جامعه ایرانی نیز آن را بر نمیتابد.
وضعی که اکنون دچار آنیم، دستگاههای مرتبط با این حوزه را نیز با ناکارآمدی مواجه ساخته و با دقت در رفتار و کردار آنها در مییابیم آنها به موضعگیریهایی از نوع یک بام و دو هوا، دچار شدهاند، به این معنا که وقتی کاربران یکدیگر را در شبکههای اجتماعی به شرکت در مراسم تشییع جنازه غواصان دعوت میکنند، بهبه و چهچه دستگاههایی خاص بلند است اما زمانی که همان کاربران یکدیگر را به آببازی در یک پارک دعوت میکنند، با مشت آهنین مواجه میشوند. چنین روندی باعث وخیمتر شدن هر روزه این نوع آسیب در کشور ماست. وخامتی که به گمانِ بسیاری از کارشناسان، محصول بیچون و چرای دخالت حاکمیت در حوزه اجتماعی است.
بسیاری بر این اعتقادند زمانی که آزادیهای فردی در ساحت جامعه از سوی قدرت، به رسمیت شناخته نمیشود، بخش بزرگی از نیروهایی اجتماعی برای فعالیت خود و ادامه آن در جو سنگین حاصل از دخالت عوامل قدرت در جامعه، هویت مجازی برای خود بر میگزینند. گزینش هویت مجازی و فرو خیزیدن در فضای مجازی، به ویژه در زمانی افزایش مییابد که رسانههای رسمی نیز اجازه ورود به برخی از موضوعات را ندارند یا حداقل چنین تلقیای وجود دارد، به همین دلیل پرداختن به برخی موضوعات و ادامه حیات مجازی در ساحت نظر و عمل، وجاهت بیشتری مییابد و چنین میشود که در نهایت جامعهای با هویت مجازی تشکیل خواهد شد و هیچ بعید نیست با ادامه چنین روندی، این هویت مجازی بر هویت ملی استیلا یابد!!
تحلیلی اینچنینی هر چند ممکن است از نظر برخی، دور از واقعیت باشد اما اگر مسئولان چنین تلقیای دارند مانند انسانی هستند که خود را به خواب زده و نمیخواهد بیدار شود. واقعیت این است که بخشی از آنچه گفته شد به واقعیت پیوسته و رجوع به مؤلفههای مویده چنین بحثی، بسیار سهلالوصول است. افزایش اعتیادهای پاراسایکولوژیک، بروز و ظهور چند شخصیتیها، ارتباطات مجازی همجنسخواهی و دیگر جنسخواهی، ایجاد ارتباطات موازی و… و … بدون اینکه بخواهیم درباره قلت یا کثرت آن بحث کنیم، پارامترهای مناسبی برای دریافت بخشی از واقعیت است.
مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در رسانههای مخالف (ارسال ویدیو برای برنامههای تلویزیونی که به آنها در تبلیغات داخلی معاند گفته میشود، ارسال پیامک، پیامهای فیسبوکی، مشارکت در برنامههای مخاطب محور و … و …) و به موازات آن کاهش مخاطبان رسانههای داخلی به ویژه صدا و سیما، هم بخش دیگری از واقعیت است.
تأکید بسيار این است که فضای موجود و «الینه» شدن ملت در «مجازیات» دست پخت مدیریت غلط و دخالت نهادهای قدرت در حوزه اجتماعی است و مادامی که این نوع نگاه از حوزه اجتماعی رخت نبندد، نه تنها نمیتوان «بوی بهبود از اوضاعِ جهان» شنید و اطمینان کسب کرد که روزی فرا نخواهد رسید که هویت مجازی بر هویت ملی تسلط یابد، که بالعکس در صورت ادامه، با توجه به رشد روز افزون انواع نرمافزارها و ارائهی خدمات متنوعتر هر کدام از آنها، هیچ بعید نیست در زمانی نه چندان دور به آنچه نباید بشود، نزدیک شویم و دیگر به کار بردن هویت واقعی، محلی از اعراب نداشته باشد.
زهره قلیچی