توافق زیر تیغ
توافق هستهای ایران و 1+5، درست از زمانی که نزدیک به اخذ نتیجه نهائی شد و پالسهائی از وین، شرایط رسیدن به جمعبندی نهائی را مثبت ارزیابی میکرد، مخالفتهای بیشتری را به خود جلب کرد. تا آن زمان که توافق با اما و اگرهائی همراه بود مخالفان هم مواضع ملایمتری میگرفتند اما درست از زمان اعلام نتیجهی نهائی، مخالفتها جدیتر شد و روند غیر مسالمتآمیزی به خود گرفت. مطلب پیش رو، بررسی اجمالی توافق هستهای و سخنان طرفین درگیر در ماجراست:
بمب اتم، دلیل اصلی یا…
نیویورک، صحن مجمع عمومی سازمان ملل_جایگاه سخنرانان، هیچگاه روز سخنرانی ناتانیاهو رئیس دولت رژیم صهیونیستی در سال 2013، را از یاد نمیبرد. آن روز او «وایتبرد»ی را با خود به همراه آورد که روی آن تصویری از یک بمب سنتی داشت. روی تصویر، خطوطی مشخص و جائی نزدیک به گلوگاه بمب، خط قرمزی ترسیم شده بود.
ناتانیاهو این تصویر را مرتبط با برنامهی هستهای ایران اعلام کرد و در آن جلسه گفت که آن خط قرمز، نقطه و زمانی است که ایران از آن پس، به راحتی حتی در عرض چند هفته میتواند به بمب اتم دست پیدا کند. ناتانیاهو این را هم اضافه کرد که حالا وقت آن رسیده تا جلوی ایران را بگیریم در غیر این صورت دیگر نمیتوانیم به عنوان جامعهی جهانی، ایران حامی تروریسم را کنترل کنیم. این سخنان هر چند بسیار سادهلوحانه بود اما برخی از اتباع این کشور یا مناطق دیگر جهان آن را باور کردند.
در نقطهی مقابل اما ایالات متحدهی آمریکا به عنوان متحد استراتژیک اسرائیل، به این موضوع اعتقاد نداشت زیرا 14 دستگاه اطلاعاتی آمریکا که عضو جامعهی اطلاعاتی این کشور هستند، اطلاعاتی ارائه کردند که واقعیتهای دیگری درباهی برنامهی هستهای ایران نشان میداد. البته آنها هم اینکه ایران به سمت تولید سلاح اتمی گام برداشته یا گام خواهد برداشت را تایید کرده بودند اما، زمان رسیدن به بمب اتم را حداقل یک سال میدانستند.
آمریکائیها اعتقاد داشتند و دارند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در پی دست یافتن به بمب اتمی است و تدارکاتی دیده که بتواند به این سلاح استراتژیک دست یابد. حتی برنامهی موشکهای بالستیک ایران و موشکهای کلاس شهاب را در این راستا میدانند. جان کری هم اخیرا و بعد از توافق این موضوع را دوباره یادآوری کرده که «رویترز»» نیز در گزارشی به آن پرداخته است.
از سوئی دیگر هر چند مسئولان نظامی و دستاندکاران حوزه امنیتی دفاعی پاسخ به این نوع نگاه آمریکائیها که «اتهام» خوانده شده را دادهاند و ضمن اشاره به فتوای آیتالله خامنهای مبنی بر حرام بودن استفاده و دستیابی به بمب اتم، دکترین دفاعی جمهوری اسلامی را استوار بر سلاحهای متعارف اعلام کردهاند اما از آن سوی ماجرا دائم این برداشت به افکار عمومی جهانیان تزریق میشود که با وجود توافق، باز هم ایالات متحده آمریکا نگران است.
این سو مسئولان عالیرتبه نظامی پاسخ میدهند که سپاه پاسداران نیازی به بمب اتم ندارد زیرا بنیه دفاعی خود را برمبنای سلاحهای متعارف پیریزی کرده؛ یا این پاسخ را دادهاند که طی برگزاری رزمایشهای مختلفِ سپاه با نام پیامبر اعظم که سال گذشته نهمین مانور آن برگزار شده، سپاه هیچگاه از سلاحهای نامتعارف استفاده نکرده است و از این پس هم استفاده نخواهد کرد.
با این حال باز هم نگرانیهائی از سوی طرف مقابل مطرح میشود. «رویترز» در گزارشی نگرانیهای طرف مقابل را پس از اعلام خیز سپاه برای دستیابی به بمب اتم، مطرح کرده و نوشته که «قرار است تحریم شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی لغو شود».
«رویترز» گزارش داد «قرار است با لغو تحریمها علیه ایران، درهای بازار تجارت جهانی به روی دهها شرکت وابسته به سپاه پاسداران گشوده شود. این اتفاق برای اقتصاد ایران بسیار مفید است؛ اگرچه زمانبر و پیچیده خواهد بود.
البته لغو تحریمهای تعدادی از شرکتهای وابسته به سپاه مانند قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا به دلیل نگرانیها درباره فعالیتهای ایران در خاورمیانه، 8 سال طول خواهد کشید. پس از این مدت نیز تحریمهای اتحادیه اروپا لغو خواهد شد؛ اما تحریمهای آمریکا به قوت خود باقی خواهد ماند».
آنچه از متن گزارش «رویترز» بر میآید یکی ماندگاری تحریمهای ایالات متحده و دیگری زمانبر بودن رفع تحریمهای برخی از شرکتهاست. به نظر میرسد آمریکائیها در مواجهه با ایران روش مناسبی را اتخاذ کرده باشند. روشی که به تامین منافع آنها منجر میشود.
آنها در هر لحظه، حتی بعد از اینکه توافق انجام شده و حالا به زعم آنها جهان امنتری داریم، پالسهای منفی به صحنه میفرستند و به نظر میرسد ایرانیها از ترس اینکه مبادا مفاد توافق با اشکالاتی مواجه شود، در لاک دفاعی رفته و منفعل عمل میکنند. نمونه اظهار نگرانی از دستیابی به بمب اتم نیز در چهارچوب همین استراتژی میگنجد.
سرمان را کلاه گذاشتهاند
توافق هستهای بین ایران و 1+5، در دو سوی ماجرا با مشکلاتی مواجه است. مشکل عمده طرفین ماجرا این است که قوه مقننه ( در ایران مجلس شورای اسلامی و در آمریکا، کنگره و سنا) دو طرف ایران و آمریکا، مانع بزرگی بر سر راه توافق به شمار میروند.
جان کری و تیم مذاکره کننده آمریکائی پس از اعلام رسمی توافق تا کنون بارها و بارها در جلسات کمیتههای مختلف سنا و در کنگره، حاضر شده و به صورت مبسوط به سوالات نمایندگان پاسخ دادهاند. در این سو نیز ظریف و همکارانش در کمیسیون امنیت ملی و هم در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، به سوالات نمایندگان مجلس پاسخ دادند اما این پاسخ با پاسخی که «کری» میدهد، متفاوت است.
جالب این است که تفاوت اساسی پاسخها توسط «بخشایش اردستانی» عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در جلسه این کمیسیون تحلیل و از تلویزیون هم پخش شد. اردستانی در این جلسه که با حضور «عباس عراقچی» معاون وزیر امور خارجه برگزار شده بود گفت که: آمریکائیها سر ما را کلاه گذاشتند. او میگفت: آقای کری وقتی در جلسه کمیته امنیتی، دفاعی و نظامی سنا حاضر شد، در پاسخ به سوالات نمایندگان گاهی سرخ و برافروخته میشد و با عصبانیت کامل به سوالات پاسخ میداد. اما اینها همهاش بازی است. آمریکائیها سر ما بازی درآورده و در پیش چشم ما نمایش بازی میکنند تا ما تحت تاثیر قرار بگیریم.
هر چند بخشایش اردستانی بیش از این، منظور خود را توضیح نداد اما به نظر میرسد او اعتقاد دارد آمریکائیها استراتژی بازی با ایران را در پیش گرفتهاند و تقریبا هم، بازی را برنده شدهاند. شاید اردستانی هم مانند برخی دیگر از کارشناسان اعتقاد داشته باشد! کارشناسان و تحلیلگرانی که معتقدند آمریکائیها بنا به اطلاعاتی که از داخل ایران دارند و میزان تاثیر تحریمها را برآورد کردهاند، به این نتیجه رسیدهاند که ایران مجبور است پای میز مذاکره بنشیند و برای کنترل اوضاع داخلی خود حتی اگر نیاز باشد هر اقدامی انجام دهد زیرا کار به جائی رسیده که مسوولان جمهوری اسلامی باید یک «جام زهر» دیگر را بنوشند.
این برآورد صرفنظر از اینکه تا چه حد درست یا غلط است، اما آنجا اهمیت دارد که بدانیم آمریکائیها به واقع اینطور فکر میکنند. اینکه آیا مسئولان عالیرتبه نظام، تلقی نوشیدن جام زهر از مذاکره کردن با آمریکا و قبول برخی محدودیتها دارند یا خیر در درجه چندم اهمیت است زیرا به نظر میرسد آمریکائیها چنین تلقیای دارند اما بازی را به گونهای پیش بردهاند که طرف ایرانی بتواند استدلالهائی برای افکار عمومی در داخل به ویژه طیف تندرو داشته باشد. شاید به همین دلیل باشد که یک عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس شورای اسلامی چنین سخن میگوید و از واژه کلاهگذاشتن استفاده میکند.
احمدینژاد باید پاسخ دهد
به هر روی آمریکائیها چه کلاه سر ما گذاشته باشند و چه نه، ما به این توافق نیاز داشتیم. اگر چه قرار باشد برای اقناع افکار عمومی و گرفتن ژستهای آنچنانی، در جامعه گونهای دیگر سخن بگوییم و رفتار کنیم. ایران پس از 8 سال مدیریت ناصحیح و رفتارهای غلط در حوزه دیپلماسی به شهادت علمای اقتصاد در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود.
ندانم کاریهای احمدینژاد به طور قطع محصولی جز این نباید میداشت متاسفانه برخی از رجال مذهبی هم چون آیتالله مصباح یزدی و جنتی از این نوع رفتارها دفاع کردند و وجهه قدسی به او دادند (وجههای که با فسادهای کشف و اثبات شده در دوره او و زندانی شدن معاونان و یارانش در تضاد است). حتی آیتالله جنتی در جایی گفته بود از احمدینژاد به این دلیل خوشم میآید و از او دفاع میکنم که با قدرتهای جهانی از موضع قدرت صحبت و آنها را تمسخر میکند.
به نظر میرسد این نوع موضعگیری برای اینکه فردی صلاحیت سیاسیاش را از دست بدهد کافی است زیرا برخورد ملتها و برخوردهای دیپلماتیک ضوابط خاص خود را دارد. میانه دعوای خیابانی نیست که اگر کسی با صدای بلندتر صحبت کند، گمان کنیم که موضعاش از روی اقتدار است از قضا اینکه بدون تدبیر داد و فریاد کنیم از هر آدم بیسواد یا کمسوادی برمیآید. این مدیریت و تدبیر است که نیاز به سکوت، طمانینه و آرامش و تفکر دارد. احتمالا همه قبول دارند که دوره شعبان بیمخ که چماق برمیداشت و داد و فریاد به راه میانداخت به سر آمده باشد حتی اگر آن دروه هم به فرض به سر نیامده باشد عرصه دیپلماسی چنین رفتاری را نمیپسندد.
از سوی دیگر باید بپذیریم مذاکره، مذاکره است. در مذاکره همه برای حصول به منافع خود تلاش و چانهزنی میکنند. در مذاکره باید «داد» و «ستاند» نوعی معامله است و توافق وقتی حاصل میشود که طرفین بنا به موقعیتشان حداکثر چانهزنی را کرده باشند. اگر توافق بد است چند گروه در آن مسوول و مقصرند. اول از همهی اینها محمود احمدینژاد رئیس جمهوری پیشین است که باید پاسخ دهد.
او با روش بد کشورداری به ویژه در حوزه بینالملل، رسیدن به این نقطه را سبب شد. اگر برخی اعتقاد دارند نشستن پای میز مذاکره آن هم با شیطان بزرگ، جام زهر دیگری است که عدهای به رهبری خوراندهاند، کسی جز محمود احمدینژاد مسوولیتی به عهده ندارد. زیرا دیگران اگر پای میز مذاکره نشستند، به دلیل اضطراری بود که برای کشور از ماحصل مدیریت محمود احمدینژاد، ایجاد شده بود.
شخص رهبری نیز مسوول است. مذاکرات قاعدتا بدون اطلاع رهبری نبوده است. همانطور که جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری، اعلام کرد، مذاکرات به صورت آنلاین به اطلاع رهبری رسیده است بنابراین اگر مذاکرات آنقدر بد است (آنطور که اصولگرایان میگویند) و استقلال کشور را زیر سوال برده، رهبری مطابق وظیفه شرعی، عرفی و قانونی باید جلوی این مذاکرات و به نتیجه رسیدن آن را میگرفتند.
مردم هم در این میان مسوولند. اگر مردم مذاکرات را بد میدانستند و آن را مضر و مخل حال خود، مسوولیت شرعی، عرفی و قانونی داشتند علیه آن اعتراض کنند و جلوی روند مذاکرات را بگیرند.