با توجه به عشق عميق فرد فرد ايرانيها نسبت به قدمت تاريخي – فرهنگي كشورمان و همچنين اسناد و مدارك مستند موجود ميتوان ثابت كرد كه سرزمين اسلاميمان ايران منشاء علم و حكمت ميباشد، همانطور كه در كشورهاي هند و يونان، دانشمنداني از قبيل سقراط، ارسطو و افلاطون بودهاند كه علوم حكمي را به اروپا و يا تمدن آن روز و حتي نسلهاي بعد انتقال دادهاند، در ايران به افرادي از اجتماع برميخوريم كه با تلاش خود حكمت عملي را نشان داده و به ثبت رساندهاند. نخست آرش كمانگير است و ديگري كاوهي آهنگر. آرش كمانگير در بالاترين نقطه از قلهي دماوند و يا بنا به روايتي ديگر از بالاي كوههاي قفقاز تيرش را وارد كمان ساخت و مرز بين ايران و توران را مشخص كرد و با اين عمل، تدبير در كشورداري را كه از اقسام حكمت عملي است و همچنين حراست از آن را به نسلهاي آينده آموخت.
كاوهي آهنگر با به بند كشيدن ضحّاك ماردوش و زنداني كردن او در قلّهي دماوند و سپس به هلاكت رساندن ضحاك در آنجا، اين درس را آموزش ميدهد كه انسان بايد با شجاعت و قاطعيت در برابر ظلم بايستد و با ستمگران و غاصبان بستيزد.
البته شجاعت و قاطعيت از صفات عاليهي اخلاق است و علم اخلاق نيز از شاخههاي حكمت عملي است. از طرف ديگر به زرتشت بر ميخوريم؛ آنطور كه از شواهد برميآيد، زادگاه او در اطراف درياچهي چيچست يا رضاييه (اروميهي فعلي) بوده است. در تعليمات زرتشت اخلاق اجتماعي و خودسازي توامان در كنار يكديگر قرار گرفتهاند كه اصل سخنش همان عبارت معروف: گفتار نيك، رفتار نيك، پندار نيك است. روي هم رفته تعلميات زرتشت از تعليمات بودا در هند عميقتر بوده است. تا جاييكه در شبه قارهي هند نيز بعضاً دين زرتشت را انتخاب كردهاند.
در قسمت ديگر به جناب كورش كبير و يا ذوالقرنين بر ميخوريم، هر چند عدهاي چنان ميپندارند كه ذوالقرنين اسكندر مقدوني است ولي حقيقت اين است كه اسكندر به خاطر رسيدن به افسانهي آب حيات كه شفا در آن بود جهاني را به آتش كشيد ولي كورش كبير در لوح معروفش حقوق بشر را معرفي و ابلاغ كرد. مرحوم دكتر باستاني پاريزي در تفسير ترجمهي سورهي كهف، آيتالله ناصر مکارم شيرازي و ده نفر از مفسران بزرگ قرآن در تفسير نمونه :مانند آقايان قرائتي، امامي، آشتياني، حسني، شجاعي، عبدالهي، محمدي، علامه طباطبايي در تفسير الميزان مطالبي را بررسي و ارائه نمودهاند كه شواهد و قرائن ذوالقرنين بودن كورش را افزايش ميدهد.
اديان و عقايد توسط انسانها در كرهي خاكي معرفي ميشوند و حق حيات دارند. كورش، يهوديان زمان خويش را كه از دست سارگُن دوم به دربارش پناه آورده بودند مسكن و منزل داد. در قرن اخير نيز علّامه طباطبايي در تفسير الميزان جلد 15 كه مربوط به سورهي كهف است و مولانا ابوالكلام آزاد، وزير فرهنگ هند پيرامون ذوالقرنين بودن كورش كبير مباحثي آغاز كردهاند. طي دوران باستان به فلاسفهي فهلويون بر ميخوريم و آنها نظرياتي داشتهاند كه بعضي فلاسفهي يونان مباحثشان را از ايشان اقتباس كردهاند و اما تاريخچه تاسيس دانشگاه در ايران …
دانشگاه جندي شاپور خوزستان نخستين دانشگاهي است كه در اهواز به دست داريوش كبير برپا شد. وي علاوه بر سلطنت بر كل كشور، تدريس در دانشگاه را نيز به عهده داشت. حتي بعضي از عالمان و صالحان از جمله دانيال نبي در آن دانشگاه علوم مختلف را تدريس ميكردند و دانشمندان تمدنهاي آن زمان از جمله: مصر و بينالنهرين جهت تدريس بدانجا دعوت شده بودند. وزير انوشيروان يعني جناب بوزرجمهر در آنجا كرسي تدريس داشت. كتابخانهي دانشگاه جندي شاپور بسيار عظيم و در علوم مختلف طبقهبندي شده بود. كه متأسفانه در حملهي اعراب در زمان خليفهي دوم به آتش كشيده شد. داستان مفصل آن را مرحوم دكتر رضازادهي شفق در تاريخ ادبيات ايران (جلد دوم) آورده است. شهيد دكتر مطهري نيز در كتابي با عنوان كتابسوزي ايران و مصر بحثي مفصل بيان داشته است.
اما در مورد حكمت، اين نكته را متذكر ميشوم با توجه به اين كه معلم اول، ارسطو فلسفهي مشاء را پايهگذاري كرد ولي شيخالرئيس حسينبن عبدالله سينا در كتاب الهيات شفا و همچنين الاشارات و تنبيهات مسائل جديدتري بر مسائل فلسفهي مشاء افزود و حكمت خسرواني را بنيان گذاشت. شيخالرئيس با تأليف اين دو اثر فلسفي و همچنين تأليف كتاب قانون در علم پزشكي، دانشگاهي را در خراسان، گرگان، مازندران و بالاخره هگمتانه يا همدان تأسيس كرد و شاگرداني را همچون بهمنيار بن مرزبان آذربايجاني و ابوعبيد جوزجاني و ديگر بزرگان در فنون حكمت، پزشكي و علوم طبيعي تربيت كرد.
از كتابهاي ديگر شيخالرئيس ميشود به كتاب نجات و تفسيري در قرآن و معراجنامه اشاره كرد. اولين رصدخانه يا دانشگاه در خراسان و زمان ملكشاه سلجوقي به دست حكيم عمربن ابراهيم خيام نيشابوري تأسيس شد و به دنبال آن در سه قرن بعد ميبينيم كه جناب خواجه نصيرالدين طوسي رصدخانه و دانشگاه مراغه را تأسيس كرد.
قرن نهم حكيم غياثالدين جمشيد كاشاني با امير دانشمند اُلُغ بيك همزمان بود و در سمرقند به تأسيس رصدخانه اقدام كرد. طي صد و پنجاه سال اخير نيز به دست با كفايت صدراعظم ميرزا تقيخان اميركبير دبيرستان دارالفنون ايجاد شد. در اين دبيرستان اولين مدرسهي علوم سياسي و حقوق در زمان ميرزاحسين خان سپهسالار بنيان گذاشته شد و رياست آن را مرحوم ميرزا محمد حسين خان فروغي اصفهاني بر عهده گرفت.
طي سالهاي بعد نيز استاداني كه جزء نوابغ علم حقوق و سياست بودند و آن قهرمان مبارزه با استعمار پير، انگليس يعني دكتر محمد مصدق، استاد فرزانه ميرزا محمد علي ذكاءالملك فروغي فرزند ميرزا محمد حسين فروغي و بزرگاني از جمله منصورالسلطنهي عدل، ميرسيّد محمد فاطمي قمي، سيد نصرالله تقوي و شيخ محمد عبده بروجردي در آنجا كرسي تدريس را به عهده داشتند. سال 1299 دارالمعلمين عالي كه بعدها به دانشسراي عالي تربيت معلم تغيير نام يافت توسط مرحوم ميرزا ابوالحسن خان فروغي برادر مرحوم ذكاء الملك فروغي تأسيس شد.
و اما حاصل مطلب اين است که اساس تحصيلات عالي مشرق زمين در سرزمين باستاني ما ايران گذاشته شد و البته در يونان نيز مکاتب فلسفي ارسطو و شاگردانش مدارسي عالي و نه چندان وسيع داشت، اكنون تاريخ تأسيس دارالمعلمين عالي در سال 1299 هجري شمسي توسط ميرزا ابوالحسن خان فروغي را يادآور ميشويم با بيان اين مطلب که تنظيم قانون تعليمات ابتدايي در ايران توسط مرحوم ميرزا ابوالحسن خان فروغي انجام گرفت و ايشان اين قانون را در دوازده ماده مدوّن ساخت.
با اين حال قبل از تأسيس دارالمعلمين مدارس رشديه و مساوات و چند مدرسهي ديگر در شهرهاي بزرگ ايران از جمله تهران، تبريز، مشهد، شيراز و اصفهان تاسيس گرديد و تاريخ تاسيس اين مدارس به دوران صد سال اخير ايران باز ميگردد. يعني سالهاي 1280 هجري شمسي که مصادف است با 1321 هجري قمري است.
مدارس عالي در علوم پايه در ايران چگونه شکل گرفت؟
خاطر نشان ميسازد پس از تأسيس مدرسهي دارالفنون توسط صدر اعظم شايسته ايران ميرزا تقيخان فراهاني (امير كبير) و اقدامات برجستهاش از جمله اعزام اولين گروه در اواخر قرن سيزدهم و آغاز قرن چهاردهم هجري قمري به اروپا که مرکب از عدهاي اعيان دوران قاجار بودند، گروهي جهت كسب تحصيلات علوم پزشکي در خارج از كشور مقيم شدند و بعد از پايان تحصيلات به وطن بازگشتند، از همين روي در همان اوان در مدرسه و دبيرستان دارالفنون اولين شعبهي مدارس دانشگاهي يعني مدرسهي عالي طب توسط افرادي همچون دکتر خليل خان ثقفي، دکتر سعيد مالک و دکتر لقمان الدوله ادهم تأسيس گرديد و رشتههاي بيماري عمومي، داخلي، کليه و مجاري، قلب و عروق تدريس ميشد و بيمارستان سينا و همچنين بيمارستان نجميه نيز زير نظر مدرسهي عالي طب اداره ميشد. لازم به ذکر است که در آن مدرسه از استادان معروف کشورهاي ديگر مثل استادان طب فرانسه، سوئد و انگليس استفاده ميشد.
از ديگر مدارس عالي يا دانشگاهي که قبل از تأسيس دانشگاه تهران به وجود آمده مدرسهي عالي فلاحت يا دانشکدهي کشاورزي و منابع طبيعي کنوني است که بين سالهاي 1301 – 1300 تأسيس گرديد. در منطقهي کرج (استان البرز) که به خاطر نزديکي با دشت قزوين، طالقان و باغهاي حاصلخيز و همسايگي با دو استان ساحلي گيلان و مازندران و منابع سرشار طبيعي آن تأسيس گرديد.
دشتهاي تفتيدهي خوزستان، جلگههاي خراسان و تمام نعمتهاي طبيعي که در ايران پهناور وجود دارد باعث شد که دانشکدهاي تخصصي دربارهي کشاورزي به وجود آيد و رشتههاي مربوط به آن يعني حفظ نباتات و دفع آفات سمي از آن، جنگلداري و مراتع، دامپروري و دامپزشکي، گياه پزشکي و در سالهاي اخير فيزيک پزشکي که قسمتي از آن مربوط به کشاورزي استراتژيک ميباشد تدريس ميشد.
تأسيس دانشگاه علم و صنعت – سال 1307
در اين دانشگاه امالعلوم پايه يعني رياضيات و فيزيک به عنوان رشتهي اصلي قرار ميگيرد. علم رياضي نه تنها با اعماق عالم امکان رابطهي تنگاتنگ دارد بلکه با عالم کهکشانها نيز ارتباطي اسرار آميز دارد. علم هيات و نجوم و اختر فيزيک همگي به دنبال علم رياضي است. علم موسيقي قسمتي از علم رياضي را تشکيل ميدهد. كشور عزيز ما رياضيدانان بزرگي همچون عبدالرحمن صوفي، ابن هِيثَم، فخر بشريت خواجه نصير طوسي و غياثالدين جمشيد کاشاني را در دامان خود پرورش داده است.
از اين روي رشتههاي تاريخ علم، فلسفهي علم و رياضيات توسط استاد دانشسراي تربيت معلم ميرزا غلامحسين رهنما تدريس ميشد. بعدها نيز دکتر مهدي برکشلي که موسيقيداني ماهر نيز بود و همچنين استاد دکتر عباس رياضي کرماني و دکتر ابوالقاسم قلم سياه کرماني به تدريس رشتههاي رياضي، فيزيک، نجوم و ستارهشناسي در اين دانشگاه پرداختند، نام اين دانشگاه علم و صنعت است. صنعت نيز يکي از مهمترين و تخصصيترين رشتههاي ايران از ازمنهي باستان تا زمان کنوني بوده، به عنوان مثال: در عهد ساسانيان ماني نقاش و همچنين آثار باستاني شهر سوخته، خرابههاي چغازنبيل نشان از هنر و صنعت شهرسازي و معماري ميدهد.
ابتکارات حضرت شيخ بهايي در عصر صفويه پيرامون معماري به سبک جديد و معماري سنتي کشورهاي فرانسه، آلمان، انگلستان و روسيه همگي دست به دست هم داده و باعث شده که صنعت معماري و شهرسازي و همچنين مهندسي راه و ساختمان و رشتههاي ديگري که بعداً آمدهاند مانند: هواشناسي و يا هوا – فضا و ترافيک در اين دانشگاه تأسيس شود. بين سال 1310 و 1311 مقدمات تأسيس دانشگاه تهران فراهم شد و اساسنامهاي توسط مرحومين ذکاء الملک فروغي، علي اصغر حکمت و پروفسور محمود حسابي نوشته شد. نخست بنياد فرهنگ ايران توسط مرحوم فروغي در سال 1312 بنا نهاده شد و دانشگاه تهران در سال 1313 تأسيس گرديد كه افتخارات علمي ايران نيز از اين هنگام آغاز گرديد و به شكوفايي بيشتري رسيد.
در خاتمه پيرامون رخدادهاي اجتماعي، مذهبي و سياسي نيز لازم است به تأسيس انجمن اسلامي دانشگاه تهران در سال 1325، اعتصاب معلمان در دانشگاه تهران و شهادت معلم متعهد دکتر خانعلي در صحن دانشگاه، قيام حماسي پانزده خرداد و قيام 13 آبان 57 در دانشگاه تهران اشاره نماييم.
به قلم دكتر حامد عمادزاده تبريزي
تاريخ شناس و مترجم اسناد تاريخي – فرهنگي