
هر دانشجوی رشته اقتصاد در ابتدای ورودش به دانشگاه این جمله را استادش برایش بازگو می کند: «دست نامرئی به نیروی نامرئی بازار اشاره دارد که با اقدامات افراد جهت منافع شخصی خود، بازار آزاد را به تعادل با سطح عرضه و تقاضا میرساند.»
شاید در دانشگاه خیلی متوجه این مفهوم نشدیم اما در جهان واقعی بارها با خودمان کلنجار رفتیم که دست نامرئی چطوری می تواند در اقتصاد تعادل ایجاد کند؟ آن زمان که دانشجویی بودیم شاید خیلی توجه نداشتیم که پشتیبان و حامی دست نامرئی نه بازار آزاد بلکه اخلاقیات است که تعادل را برقرار می کند، افرادی که در بازار آزاد معامله و منافع خود را دنبال میکنند، در نهایت منافع اجتماعی را به حداکثر می رسانند و اخلاق مدار هستند.
نظریه دست نامرئی میکوشد بیان کند که بدون هیچ مداخلهای، اگر همه افراد در اقتصاد به نفع شخصی خود عمل کنند، نتیجه به طور خودکار به نفع اقتصاد است در واقع دست نامرئی، هماهنگکننده منافع شخصی و منافع اجتماعی است.
در جای دیگر در نظریه احساسات اخلاقی، اسمیت شرح داده است که «انسانها تمایل دارند در جامعهای که در آن زندگی میکنند، مورد احترام قرار گیرند و تمایل دارند احساس کنند موجودات ارزشمند و شریفی هستند» و «ثروتمندان … تنها کمی بیشتر از فقرا مصرف میکنند، و علیرغم خودخواهی طبیعی، هر چند آنها تنها به فکر راحتی خود هستند و علیرغم اینکه تنها هدف آنها از استخدام و بهکارگیری هزاران نفر، رسیدن به لذت خواستههای بیهوده و سیری ناپذیر خود است، تمام پیشرفت خود را با فقرا تقسیم میکنند»
….. انسانهای ارزشمند، شریف ، تقسیم کننده پیشرفت خود با فقرا ، رقابت و … همه این موارد بایستی باشد تا دست نامرئی آدام اسمیت، منافع فردی را به منافع اجتماعی و ملی پیوند دهد و گرنه دست نامرئی آلوده و پلشت می شود و رانت و فساد و فقر و فلاکت را برای مردم جامعه به ارمغان می آورد و خیلی زیبا توجیه کننده اندیشه ناصواب خود در عرصه اقتصاد می شود.
اخبار را مرور کنیم؛ پاداش میلیاردی به هیات مدیره بانک ها و اذعان به ناچیز بودن این پاداش ها از سوی تصویب کنندگان این پاداش ها، پرداخت حقوق بالاتر از میزان قانونی به مدیران و رئیسان، افزایش بی رویه قیمت های بازار بدون توجیه و … و همه و همه منفعت های شخصی که تبدیل به منافع جمعی و ملی نشده است. این در حالی است که فقر در جامعه بیداد می کند.
گزارش شاخص های عدالت اجتماعی مرکز آمار ایران نشان می دهد تا پایان سال 98 بیش از 2.2 میلیون خانوار تحت پوشش کمیته امداد و 1.3 میلیون خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور بودهاند که در مجموع نسبت به سال 94، به میزان 72 درصد افزایش یافته است و روزگارشان را با همین مستمریهای ماهانه اندک سپری میکنند. فشارهای اقتصادی ناشی از کرونا باعث شده است حدود ۳۰۰ هزار نفر پشت نوبت دریافت خدمات کمیته امداد قرار بگیرند و …
دقت کنید ” انتظار نوبت دریافت همین مستمری های اندک ” و حال عده ای سرمست پاداش و حقوقهای نجومی و بالا بردن قیمت همه کالاها و خدمات با اندیشه ناپاک ، فقر را بین مردم توزیع می کنند. نه اینکه پیشرفت و سود خود را با فقرا توزیع نماید. به آمار قیمت ها توجه کنید؛ چه اتفاقی افتاده است که مرتب قیمتها بالا می رود چه دلیل اقتصادی وجود دارد که در زمان تغییر دولت این تفاوتهای شدید دیده می شود؟
آمار ارائه شده توسط مرکز آمار ایران، تحت عنوان متوسط قیمت اقلام خوراکی منتخب در کشور نشان میدهد در خرداد ماه سال 1400 نسبت به مدت مشابه سال قبل، غذای اصلی خانوار به شدت متورم شده و این تورم ماهانه مرتب اضافه می شود. برای نمونه یک کیلو برنج ایرانی درجه یک 42.3 درصد، یک کیلو برنج خارجی درجه یک 78.5 درصد ، یک کیلو گوشت گوسفند 36.8 درصد ، یک کیلو گوشت گاو گوساله 51.5 درصد ، یک کیلو گوشت مرغ 118.8 درصد ، یک کیلو تخم مرغ 77.3 درصد ، یک قالب صد گرمی کره پاستوریزه 121.4 درصد، یک بطری 900 گرمی روغن مایع 89 درصد ، یک کیلو گرم روغن نباتی جامد 141.2 درصد، یک کیلو نخود 111.5 درصد، یک کیلو عدس 54.9 درصد و… نمونه هایی از تورم شدید اقلام غذایی خانوار در عرض یکسال است و هر ماه شاهد تورم برخی اقلام تا 24 درصد هم هستیم.
چه شده است که به صورت لحظه ای قیمتها افزایش می یابد و سفره مردم هر روز کوچک و کوچکتر و سفره عده ای از مردم جمع می شود و در مقابل عده ای سرخوش و سرحال باد به غبغب انداخته و پول های میلیارد تومانی برایشان بی ارزش است؟ چه بر سر ما آمده است؟ آیا همه این وقایع اقتصادی است یا در این میان عوامل غیراقتصادی و غیراخلاقی پیشران فقر و فلاکت جامعه هستند؟
دچار تناقض و مشکل می شویم سوال می کنند چرا قیمتها افزایش می یابد؟ و از آن طرف می شنویم دولت بعدی بیاید همه چیز بر می گردد سر جای اولش !!! یعنی دستهایی باعث این اتفاقات شده و بعد قرار است همین دستها دوباره اوضاع را درست کنند ؟! یعنی بازی با سفره مردم؟! این شرایط شایسته ایرانی نیست و جز کاهش سرمایه اجتماعی که به نظر می رسد دیگر سرمایه اجتماعی وجود ندارد و همه مستهلک شده و منفی شده است.
چطور می توان جامعه ای بانشاط، پرامید ، سازنده و خلاق داشت وقتی اندیشه هایی ناصواب به دستهای آلوده فرمان و حرکتی می دهند که رانت خوران ، اختلاس گران ، سلاطین مختلف و … شکل می گیرند و به جز منفعت شخصی به هیچ موضوع دیگر نمی اندیشند؟ نه به مردم ، نه به محیط زیست، نه آینده فرزندان کشور و نه به اقتدار ملی.
مسیر توسعه پایدار را اشتباهی رفتیم و برگشت به مسیر توسعه به جز نابودی اندیشه های آلوده امکان پذیر نیست. دولت آقای رئیسی چطوری می خواهد اندیشه های آلوده را که به دستهای آلوده فرمان می دهد، به اندیشه های پاک تبدیل کند که ضمن منفعت شخصی منافع جمعی و ملی و بین نسلی را در نظر گرفته و مسوولیت پذیر باشد؟!
فاطمه پاسبان
کارشناس اقتصاد