پس از توافق باید بر تولید کالاهايی سرمایهگذاری کنیم که ارزش افزوده بیشتری داشته باشد
صنایع دستی را همانطور که از نامش هم برمیآید، تولید نوعی از کالا میدانند که با ابزارآلات ساده و عموماً به وسیله دست ساخته میشود. اما این تعریف ساده از صنایع دستی، شاید «جفا» بر این حوزه باشد. این جفا و بیانصافی از زمانی شروع شده است که دنیا و به تبع آن کشور ما پا در عصر مدرن گذاشت.
عصری که به هر صورت، تلاش داشت پارامترهای مانده از «سنت» را تا حد زیادی غیر قابل اعتنا و بیارزش تلقی کند. در این مجال نگاهی نقادانه به این برداشت و تلقی از «صنایع دستی» که نمودی از نمادهای سنت ماست، خواهیم داشت.
باید در نظر داشت توافق و منسوخ شدن تحریمهای تجاری میتواند گامی برای ورود مجدد کشور به عرصه مبادلات تجاری باشد و چه بهتر که محصولاتی را وارد بازارهای جهانی کنیم که مزیت چندگانه برای ما داشته باشد. کالايی مانند فرش دستبافت ایران که البته نواقص زیادی در معرفی آن به جهان داشتهایم.
تولید صنعتی، جایگزین صنایع دستی
کشور ایران از سالهای بسیار دور در چهارراه حوادث قرار داشته و پیشینه تاریخی و کهن آن، موضوعی است که صحبت درباره آن، حرف از بدیهیات است. چه آن زمان که «ماد»، «پارت» یا «سکاها» در ایران زیستهاند و چه بعدها، ایران محل و مرکز بخشی از تحولات مختلف بوده است.
یکی از دلایل اصلی چنین ویژگیای، قرار داشتن در مسیر «جاده ابریشم» بود و به این دلیل که بخش مهمی از تجارت آن روز را «جاده ابریشم» در خود جای داده بود، اهمیتی وافر یافت. اهمیت بیشتر «جاده ابریشم» به این دلیل بود که غیر از تجارت، محل مبادلات فرهنگی به شمار میآمد.
آثار به دست آمده در این جاده و کشورهای در مسیر، به ویژه آثاری که بخشی از صنایع دستی ما ریشه در آن دارد، بار فرهنگی منطقه را به نمایش میگذارد. سفالینههای «شهر سوخته» بخشی از واقعیتهای فرهنگی منطقه را نشان میدهد یا «دستساختههایی» که در دیگر نقاط کشور و مشابه آن در مناطق دیگر دنیا پیدا شده است، اهمیت ایران در رقم زدن فضای فرهنگی سدههای پیش را به خوبی نمایان میکند.
شاید پس از آن بود و وقتی که انقلاب صنعتی در اروپا رخ داد، سعی شد تا بخشی از کالاهایی که با رنج فراوان توسط صنعتگران بومی و محلی تولید میشد، با آمدن ماشین به حوزه تولید، به حاشیه رانده شود. این موضوع در ایران هم رخ نمود اما تفاوتش این بود که در دوران جدید، هر چند ایران در تکنولوژی صنعتی، نقش مولد نداشت اما سرعتش در از بین بردن نمادهای سنتی، (به دلیل افراط در رنگ دادن مدرن به جامعه) بیش از دیگر ملل بود. دوران پهلوی اول و به ویژه تخریب بسیاری از بناهای قدیمی (مانند تکیه دولت) بخشی از چنین رفتاری را به نمایش میگذارد.
«هویت زدایی ملی» یکی از مواردی است که ریشههای بیرونی دارد اما در داخل هم روندی که در چهارچوب «مدرنیزه» کردن جامعه توسط برخی نهادهای مرجع، صورت گرفته فضایی به وجود آورده که تا حدی تولیدات که ریشه در سنت قدیمی ما دارد، به نحوی قابل تأمل، به حاشیه رانده شد.
«سید محمد غرضی» که همه او را با نامزدیاش در انتخابات ریاست جمهوری شناختهاند و از آن زمان به بعد دیگر فرد ناشناختهای به حساب نمیآید (نسل جوان دوران تصدی او بر وزارتین نفت، پست، تلگراف و تلفن را به یاد ندارد) نظرات مختلفی (البته در زمینههای مختلف) دارد.
او درباره موضوعات فرهنگی هم صحبت کرده و نظرات مختلفی داده است. از جمله درباره موضوع مورد بحث ما به خبرنگار «گزارش» گفت: زمانی وقتی ما به مدرسه میرفتیم لباسی ساده داشتیم و با همان وضع که خیلی هم با پوشش امروزی فاصله داشت و عموماً از تولیدات داخلی بود، راهی مدرسه میشدیم اما به دلیل سیاستی که در فرهنگزدايی سنتی توسط حاکمان فرهنگی زمان پهلوی در دست اجرا بود و توسط معلمان به دانشآموزان دیکته میشد، خانوادهها مجبور بودند به رغم اینکه هزینههايی در برداشت یا مخالفت با این شیوه داشتند، از آن تبعیت کنند.
این شیوه کمکم، در میان همه رایج شد. او در ادامه بحث به موضوع صنایع دستی نیز اشاره کرد و افزود: خوب یادم هست آن زمان ما از تولیدات صنایعی که امروز به صنایع دستی معروف است استفاده میکردیم اما بسیاری اوقات از جانب برخی که سر و شکل مدرن در پوشش پیدا کرده بودند، مسخره میشدیم. یکی از این نمونهها، این بود که من و برخی از دوستان هم سن و سالم در مدرسه، «گیوه» میپوشیدیم، اما افرادی که کفش چرم میپوشیدند، ما را مسخره میکردند.
موضوعی که او مطرح کرده است، اگر چه موضوع سادهای به نظر میرسد اما در ژرفنای خود اشاره به تغییراتی دارد که موج مدرنیزاسیون در ایران به راه انداخته است و در پنهان ماجرا و حتی به صورت آشکارا، سعی در تخریب نمادهای سنتی به کار بسته است.
بازگشت به خویشتن
«سید محمد غرضی»، در بیان آنچه از گذشته به یاد دارد (در سطور فوق) فضایی ترسیم کرد که تا زمان بسیار زیادی وجود داشت و برخی که در استفاده از کالای غربی یا کالاهای خارجی، شأنی میدیدند به این فضا دامن میزدند اما از مقطعی به بعد برخی از اقشار فرهنگی جامعه به این مهم پی بردند که راه پیشرفت از بازگشت به برخی از سنن قدیم و با ارزش گذشته، میگذرد. این موضوع به ویژه از زمانی که تحریمهای اقتصادی گستردهتر شد، بیشتر در دید مردم قرار گرفت.
اقتصاددانان بر این باورند استفاده از تولیدات داخلی به ویژه بخشی که به عنوان صنایع دستی معروف است میتواند بخشی از بحران اشتغال وحتی بخشی از نیاز به ارز کشور را، رفع کند. «دکتر هادی غنیمیفرد» اقتصاد دادن و عضو انجمن حسابدارن آمریکا، پیش از این رئیس خانه صنعت، معدن ایران بود. او اما نگاه اقتصادی به موضوع صنایع دستی و تولید آن دارد.
غنیمیفرد نیز با شرکت در گفتوگوئی کوتاه، به «گزارش» گفت: موضوع اصلی که رجوع به این نوع تولیدات را ضروری میسازد، ایجاد ارزش افزوده است و در این مقطع که کشور نیاز به ساخت مجدد ساختار اقتصادی بر پایه تولیدات داخلی دارد، اهمیت این موضوع دو چندان است.
«غنیمیفرد» در تکمیل گفتههایش افزود: ارزش افزوده به این معناست که شما مقداری نخ که ارزش یک دلاری دارد را در اثر به کار بردن مهارتی، به فرش تبدیل میکنید و آن را مثلاً به قیمت 100 دلار میفروشید این ارزش اضافی (99 دلار) که در اثر به کار بردن مهارت سنتی یا هر نوع مهارت دیگر ایجاد شده، ارزش افزوده نامیده میشود.
مجموع تمام ارزشهای افزوده که در بنگاههای مختلف ایجاد شده را در آمد ناخالص ملی مینامیم و تقسیم آن بر جمعیت سرانه درآمد را تشکیل میدهد. این موضوع و سرمایهگذاری بر آن به این دلیل اهمیت دارد که درآمد سرانه ملی را افزایش داده و در نهایت رفاه ایجاد میکند.
دکتر «حسین راغفر» هم اعتقاد دارد: رجوع به اقتصاد و تولیدات داخلی، به ویژه تولید صنایع دستی میزان خاصی از ارز آوری دارد که میتواند در صورت مدیریت صحیح، بخش قابل توجهی ارز وارد کشور کرده و ما را تا همان حد از منابع نفتی بینیاز کند.
آنچه او به عنوان استاد اقتصاد به خبرنگار ما گفته، به این معناست که صنایع دستی به عنوان یکی از مزایای کشور ما میتواند بخشی از فشار بر صنایع دیگر را بکاهد و در ساختارسازی برای اقتصاد مقاومتی، عندالزوم به کار آید.
به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان داخلی بازگشت به تولیدات داخلی با مزیت را برای مقابله با فشارهای اقتصادی تحمیلی، به دولتمردان، پیشنهاد کردهاند. این نکته با توجه به توافق اخیر باز هم در جای خود اهمیت دارد زیرا بیشتر کارشناسان اقتصادی اعتقاد دارند، تصور اینکه از فردای اجرای توافق، اقتصاد گل و بلبل میشود، تصوری بسیار نادرست و البته بسیار خطرناک است.
اولویت سرمایهگذاری در صنایع دستی
کارشناسان صنایع دستی این اعتقاد اقتصادی کارشناسان را پذیرفتهاند اما بر این نکته نیز تأکید دارند که این مسیر بدون سرمایهگذاری طی نخواهد شد. رضا امرالهی فارغالتحصیل رشته فرش، در توضیح این نکته میگفت: فرش به عنوان یکی از صنایع دستی سنتی و پر مزیت کشور ما، آورده اقتصادی بالايی دارد اما نکته با اهمیت این است که نمیتوان از این صنعت انتظار ارزآوری داشت اما سرمایهگذاری مورد نیاز آن را انجام نداد.
او افزود: فرش ایران در دنیا خواهان زیادی دارد اما برخی از کشورها به دلیل همین مزیت، تولیدات خود را به نام فرش ایرانی وارد بازار کردهاند بنابراین جدای از سرمایهگذاری باید مسیر صحیحی برای معرفی تولیدات اصیل صنایع دستی ایران و شناسنامهدار کردن آن انتخاب کنیم تا بتوانیم به خوبی از این مزایا استفاده کنیم. این نکته قابل تاکید است که مزیتهای تولید صنایع دستی کشور فقط منحصر به فرش نیست و در بسیاری از موارد دیگر نیز میتوانیم وارد شویم اما سرمایهگذاری بر این زمینههای از اولویتهای مورد نیاز است.
ساخته میشود. معمولاًاین کلمه به روشهای سنتی ساختن کالاهااطلاق میگردد. استاد کاری مخصوص هر یک ازاین موارد مهمترین ملاک است. چنین چیزهایی اغلب از لحاظ فرهنگی و یا مذهبی فوقالعاده هستند. لوازمی که بصورت تولید انبوه و یا با ماشین آلات مختلف ساخته میشوند جزء صنایع دستی نیستند.
آنچه مقوله صنایع دستی را از هنر کاردستی متمایز میسازد، هدف از ساخته آنهاست. صنایع دستی لوازمی هستند که قرار است مورد استفاده قرار گرفته و کهنه، پوسیده و غیره شوند. مورد استفاده آنها بیش از یک تزئین سادهاست. صنایع دستی اغلب کارهای فرهنگی و رسومیتری تلقی میشوند زیرا به عنوان بخشی از ملزومات زندگی روزمره مطرح هستند. در حالی که هنر و کار دستی بیشتر یک فعالیت سرگرمیگونه ویک ارائه بینقص از یک تکنیک خلاقیت است. از جنبههای عملی انواع مختلف صنایع دستی به دلیل شباهت مورد استفاده همپوشانی زیادی دارند.