
بازاری کردن آموزش یا آموزش ذهن لیبرال
دیدگاههای «فردریش فونهایک»، فیلسوف و اقتصاددان اتریشی و به نام سدهی بیستم، دربارهی برتری بازار، به گستردگی به کار گرفته شده است، به ویژه در زمینهی آموزش و با پیامدهايی که او به شدت از آنها ناخوشایند بود. «هایک»، در آموزش، یک لیبرال کلاسیک بود. او سخت به ارزش آموزش رشتههای فرهنگی [ادبیات، تاریخ، فلسفه و زبانها] باور داشت و در برابر مفهوم آموزش گره خورده با اقتصاد ایستادگی میکرد. این ایستادگی هم به خاطر نارسايی ذاتی این آموزش به عنوان آموزش [راستین] بود و هم به خاطر محدودیتهای شناخت ما که پرورش دانشآموزان برای آیندهای که ما نمیتوانیم بشناسیم را ناشدنی میسازد. اینها از حملهی تندش به مدرسهی پلی تکنیک فرانسه [EcolePolytechnique] همچنین به این باور که – ما میتوانیم همه چیز را بدانیم و در نتیجه همه چیز را مهندسی کنیم- آشکار میشود. نزد «هایک»، مدرسهی پلی تکنیک، ریشهی اصلی سوسیالیسم است و سوسیالیسم برای او باور به امکان شناخت کافی برای توانا بودن به دگرگون ساختن جامعه انسانی است. او از این ادعا با عنوان «نخوت» یاد میکرد؛ غروری که خدایان را به چالش میکشد. در سرتاسر زندگیاش نیز، به «علم پرستی» حمله کرد، باز هم به خاطر حد و اندازهی شناخت، به ویژه در علوم انسانی. نزد «هایک»، همین محدودیتهای شناخت بشری است که بازار را تا این اندازه مهم میسازد چرا که بازار، اطلاعات را پدید میآورد، منتقل میکند و در اختیار همگان میگذارد و از این نظر، هیچ نهاد انسانی دیگری، نمیتواند با آن رقابت کند. «هایک» از شکل محدود شدهی دانش، که در مدرسهی پلی تکنیک آموزش داده میشد، به شدت بیزار بود. او به ویژه از نبود زبانهای یونانی و دیگر زبانها، تاریخ و ادبیات، یاد و پیامد این آموزش را چنین توصیف میکرد: «…متخصص فنی که به عنوان فردی آموزش دیده به شمار میرود _چرا که مدرسههای دشوار را پشت سر گذاشته_ کسی است که شناخت کمی از جامعه، زندگی، رشد، پرسشها و ارزشهایش دارد یا سراسر از آنها بیخبر است. این آگاهیها تنها میتواند از رهگذر مطالعهی تاریخ، ادبیات و زبانها به دست آیند».
خب! پس لابد او محدود ساختن آموزش به موضوعهای شغلی و تجاری مد روز را هم تأیید نخواهد کرد؛ یعنی همان که اغلب، برونداد منطقی بکارگیری اصول بازار در آموزش است. در واقع، و از نظر تبارشناسی، مفهوم سرمایهی انسانی _که شالودهی بیشتر فشار بر مدرسه را میریزد، فشاری که میخواهد از آن میدانی برای کارآموزی اقتصاد پدید آورد_ به دیدگاههای «لودویک فون میزس» و «فون هایک» برمیگردد و سرراست با بدبینی «هایک» نسبت به خردمندی، برنامهریزی و پیشبینیپذیری درمیافتد.
گرچه، بازطراحی آموزش به عنوان «بازار» میتواند همسو با دیدگاههای «هایک» دربارهی «کاتالاکسی» [واژهای یونانی که هایک به جای واژهی اقتصاد به کار میبرد چرا که در ریشه یونانی economy به معنای اقتصاد، نوعی کنترل و مهار وجود دارد که هایک با آن مخالف است] ارزیابی شود، یعنی این که رقابت میان مدرسهها، باید اطلاعات دربارهی بهترین مدل مدرسه را در اختیار همگان بگذارد؛ مدرسهای که بالاترین قیمت را درخواست میکند لابد با درنظر گرفتن بازماندگی تکاملی، نسخهی پیشنهادیاش برای برنامه درسی، بسیار عمیقتر، متآثر از ایدهی بایستههای پرورش سوژهای است که به طبع نمیتواند به تولید طراحی شدهی گونهی معینی کارگر، یا حتی مدیر، فروکاسته شود.
بیاعتمادی ژرف «هایک» به درگیر شدن دولت در اقتصاد، بسا به اینجا بینجامد که شخص بپندارد که او از خصوصیسازی آموزش پشتیبانی میکند اما در گزارشاش از تحصیل خودش در دانشگاه وین، هیچ نشانهای نیست که باور داشته باشد آن دانشگاه به عنوان نهادی خصوصی کارآمدتر خواهد بود. پذیرش کلی دیدگاههایش دربارهی خطرهای ذاتی ارائه دولتی خدمات، برای حمایت از برنامههای خصوصیسازی به کار گرفته شده است؛ برنامههایی که گامهای رفتن به سوی خصوصیسازی آموزش را هم دربر میگیرند اما محتمل مینماید که «هایک» دست کم از درگیری کمینهی دولت در ارائه آموزش، به عنوان خیری همگانی، پشتیبانی میکند. مسآلهی اساسی رویاروی آموزشی که از به کارگیری دیدگاههای «هایک» ریشه میگیرد این است که کاربست اصول بازار چه بسا شکلگیری فردیتی را محدود سازد که داوریاش _که درشمار زیاد انتخابها ورزیده میشود_ رانهی تکاملی به سوی پیشرفت همیشگی را میآفریند. مخالفت «هایک» با آموزش محدود پلی تکنیک، نشان میدهد که آموزش کیفی، با هر هزینهای، برای پروژهی ادامهدار لیبرال، حتی در شکل نولیبرالیاش، بنیادین است.
نستاد ِواین، دانشگاه وایکاتو نیوزیلند
برگردان: مهدی بهلولی