Home اجتماعی پس لرزه‌ زنگ‌ها و هشدارها

پس لرزه‌ زنگ‌ها و هشدارها

0
پس لرزه‌ زنگ‌ها و هشدارها
در روزی همچون سایر روزهای شهریورماه 1401، دختری جوان در حوزه استحفاظی گشت ارشاد محوطه بیرونی مترو حقانی به‌علت مشکل در پوشش و لباس (به‌زعم مأموران دستگیرکننده)، دستگیر و ساعاتی بعد به‌دلیل بروز عوارض جسمی در پاسگاه واقع در خیابان وزرا به بیمارستان کسری منتقل شد، اما روز بعد، درگذشت وی به اطلاع خانواده‌اش رسانده می‌شود.
گزارش| به نام این دختر که مهسا، زهرا، پروین یا هر چیز دیگری است کاری نداریم؛ چراکه روزانه ده‌ها دختر و زن در سراسر کشور توسط گشت ارشاد دستگیر می‌شوند تا مثلاً تحت «آموزش و ارشاد» قرار گیرند و احتمالاً بعد از آن هم به موعظه‌های ارشاد عمل می‌کنند!
مرگ، فوت، درگذشت یا قتل این دختر می‌توانست همانند بسیاری از فوت‌ها و درگذشت‌های دیگر در سکوت خبری سپری شده و آب از آب تکان نخورد؛ اما این مردن با سایر موارد مشابه تفاوت‌هایی اساسی داشت؛ چراکه جرقه‌ای بر انبار باروتی از خواسته‌های سرکوب شده، تحقیرهای گسترده و پیوسته، پایمال شدن ابتدایی‌ترین حقوق انسانی، انواع تبعیض‌ها و در یک کلام، متکلم وحده بودن مسئولان و پاسخگو نبودن آن‌ها زد.
اکنون پنجمین هفته از شعله‌ور شدن آن انبار باروت می‌گذرد و تاکنون صدها جوان، نوجوان و کودک در کف خیابان‌ها و بیمارستان‌ها یا در گوشه و کنار شهرها صدمه دیده یا جان عزیزشان بر باد می‌رود و هزاران فرد دیگر از دانش‌آموزان و دانشجویان گرفته تا بازاری، کارگر، رهگذر و غیره دستگیر و روانه زندان‌ها شده‌اند که تنها دلیل تداوم این وضعیت را می‌توان ناتوانی از پذیرش سوء‌تدبیرها و یک عذرخواهی و مسئولیت‌پذیری ساده دانست؛ چراکه مسئولان کشور که خود را ظاهراً مستظهر به آرای مردم می‌دانند، تربیت و آموزش عذرخواهی را ندیده یا اساسا در شأن خود نمی‌دانند که با اظهار تأسف از کرده‌های خود ابراز پشیمانی کنند.
در چگونگی بروز حرکات اجتماعی پس از فوت آن دختر که اکنون شکلی جهانی به خود گرفته است، بیان چند نکته ضرورت دارد:
1-اساساً نیروی پلیس و انتظامی شرح وظایف تعریف شده‌ای دارد که چندان ارتباطی با آموزش‌های اخلاقی، تربیتی، روانی و غیره ندارند و اینکه چه نهادی این وظیفه نامرتبط را به این نیروی مسلح واگذار کرده، جای بحث بسیار دارد، چراکه ده‌ها سازمان عریض و طویل آموزشی، تربیتی و اخلاقی موازی با بودجه‌های کلان و البته بدون هر گونه نتیجه و بازخورد، در کشور وجود دارند.
بنابراین آغشته کردن نیروی انتظامی به این مقوله، احتمالاً به‌دلیل در دست داشتن سلاح، باتوم، شوکر، گاز اشک‌آور، ماشین‌های آب‌پاش، موتورسواران مسلح و… توسط آنان بوده، تا برخلاف صفت «ارشاد» با «قوه قهریه» با مردم برخورد نمایند و واگذارکنندگان وظیفه «آموزش و ارشاد» به نیروی انتظامی از کجا به این نتیجه رسیده‌اند که یک دختر یا زن مثلاً 20 تا 30 ساله که حداقل چهار‌پنجم عمر خود را با موضوع رعایت حجاب در جنگ و گریز بوده در یک مدت زمان یک ساعته در جلسات گشت ارشاد پاسگاه وزرا، به یکباره منقلب شده و با یک «ورود و خروج» به این ساختمان در رعایت خواسته‌ای دولتی حجاب، اقناع می‌شود بر ما معلوم نیست.
این روش چیزی جز فرافکنی و فرار به‌جلو از سوی مجریان، حامیان و وضع‌کنندگان این به اصطلاح قانون نیست.
2-مسئولان از همان آغاز استقرار و بنا بر بنیان اندیشه‌ها و تفکرات خود، جامعه را به دو گروه مردان و زنان تقسیم کردند که وظیفه مردان کار کردن در حد بردگان و سکوت همیشگی و وظیفه زنان پرداختن به امور زناشویی، فرزندآوری، پخت و پز و لباسشویی و در صورت لزوم کتک خوردن و تحقیر شدن بود.
اندیشه‌هایی که هیچ سنخیت و جایی در قرن بیست و یک نداشته و ندارد؛ حال اگر نگوییم شورش بردگان، اما می‌توان این حرکت را شورش تحقیر شدگان دانست.
دانش آموزان، دانشجویان، کارمندان، کارگران و سایر اقشار جامعه با پدران و پدربزرگ‌های سال 57 تفاوت‌های ساختاری در اندیشه و تفکر دارند و در اکثر موارد پرسش‌هایی چالش برانگیر را مطرح می‌کنند که باید و باید به آن‌ها پاسخ قانع‌کننده داد؛ چراکه در غیر این صورت خود درپی یافتن پاسخ خواهند رفت.
3-فقر مزمن در اکثریت جامعه که چون دُملی چرکین سرتا پای وجود آن را آلوده و ارکان آن را دچار فرونشست‌های اقتصادی، اخلاقی، روانی، تربیتی و… نموده؛ به‌همراه مال‌اندوزی و انباشت ثروت در قشر اندکی، آن هم به‌علت وابستگی‌ها و رانت‌ها، چون غم‌بادی رو به رشد، حلقوم همگان و در تمامی لایه‌های اجتماعی را می‌فشارد و به نظر می‌رسد که مسئولان و مجموعه تصمیم‌سازان روزانه بر هرچه عمیق‌تر کردن این فقر و افزودن به جامعه فقرا، عمداً اصرار می‌ورزند.
جوانان تحصیلکرده، بیکار و بدون آینده، فرزندان همان طبقه متوسطی هستند که انقلاب 57 و هشت سال جنگ و عوارض پس از آن را تحمل کردند؛ اما مشاهده می‌کنند که مسئولان هیچ درکی از شرایط آنها نداشته و سرشان به کار و ثروت اندوزی خویش گرم است؛ بنابراین چیزی برای از دست دادن نداشته و بی‌محابا به خیابان‌ها سرازیر شده‌اند.
4-مسئولان به عمد از همان آغازین روزها، جامعه را به خودی و غیرخودی و با بصیرت و بی‌بصیرت لایه‌بندی کرده و به تمامی مردم نشان دادند که از آن پس رابطه با آنها در قالب ارباب رعیتی خواهد بود. حال فرزندان آن غیرخودی‌ها و رعیت‌ها برای احقاق حقوق خود به پاخاسته‌اند و با ادبیات و واژه‌های خود با مسئولان سخن می‌گویند.
در بسیاری از مقاطع تاریخی این 44 سال، روشنفکران، فرهیختگان، اساتید و کارشناسان در تمامی زمینه‌های اقتصادی، سیاسی ـ اجتماعی، زنگ‌ها را به صدا درآوردند و بسیاری توصیه‌ها و تذکرات را به شکل مستقیم یا کنایه به مسئولان یادآور شدند؛ اما مرغ آنها یک پا داشت، غافل از اینکه تاریخ حتی یک ثانیه متوقف یا به عقب برنمی‌گردد و هرچه موانع جلوی این رود جاری بلندتر و ظاهرا محکم‌تر باشد نیروی انباشته شده در آن نیز افزون‌تر و ویرانگرتر می‌شود.
اما آنانی که صدای زنگ‌های هشدار خیرخواهانه را نشنیدند، حال باید به شنیدن صداهای متفاوتی گوش فرادهند.

LEAVE A REPLY

Please enter your comment!
Please enter your name here

خروج از نسخه موبایل