
گزارش: وقتی تن بدون سر و دستهای بدون تنه آقای خاتمی را در گروهها و کانالها میبینم و یا رسانههای دیگر به عنوان رئیس دولت اصلاحات از ایشان نام میبرند؛ واقعا حالم بد میشود! چرا ما به این راحتی به سرمایههای غیرقابل تکرار خود چوب حراج میزنیم؟
به راستی این مرد نجیب و مبادی آداب و اندیشمند که آن سوی آب آرزوی داشتنش را دارند، چه گناهی کرده که مستحق این برخورد تحقیر آمیز است!؟
اگر حکم شده که روسای قبلی مطرود (که صحت ندارد! چهامام گفت برگرد و کتابهایت را بنویس، ولی او با گفتن آن جمله تاریخیاش؛ برنگشت تا اینکه به رحمت خدا رفت!) محصور یا ممنوع التصویر باشند؛ پس چرا تحفه آرادان آزادست!؟ (آن هم چه آزادی بی قید و شرطی و به لحاظ مادی و معنوی مبسوط الید؟) این بی عدالتی را کجا و به نزد چه کسی باید به تظلم خواهی برد!؟
اگر دلیلش میزان همگرایی با رهبریست که به شهادت محافظه کاران ارتدکس؛ بیشترین همگرایی را خاتمی داشته است! و بیشترین واگرایی را هاله نور!؟ به نحوی که عالم و آدم فهمیدند که نزدیکترین فرد به خود رهبر در مقابلش ایستاده و هل من مبارز میطلبد.
چون تاکنون فردی حقوقی و حقیقی مسئولیت دستور ممنوع التصویری این سید جلیل القدر را نپذیرفته و از سویی رسانهها و بهویژه ضابطین این حکم بدون فاعل را اجرا میکنند؛ لذا پیشنهاد میکنم رسانهها و بهویژه روزنامهها به تاسی از روزنامههای شجاعی همچون ستاره صبح، اعتماد و شرق نسبت به چاپ تصویرشان بهصورت کامل اقدام نمایند!
در خاتمه خوب است تصمیم گیرندگان این اقدام ضدملی بدانند که اگر این تصمیم را به منظور کاهش محبوبیت مبدع گفتگوی تمدنها گرفتهاند تبدیل به ضدخودش شده و محبوبیت ایشان به مراتب بیشتر شده است (عبارت”Takrarمیکنم” در انتخابات مجلس نهم و دهم را یادآور میشوم!) فقط تنها چیزی که احتمالا محقق شده سوز جگرشان است که با اینگونه اقدامات کمی خنک شده است. چه از قدیم گفته اند”فحش و نفرین بادبزن جگر آتش گرفته است.
مشهد علی فریدونی، عضو هیات علمی